Persian Vocabulary
Click on letter: GT-Google Translate; GD-Google Define; H-Collins; L-Longman; M-Macmillan; O-Oxford; © or C-Cambridge

GT GD C H L M O
a

GT GD C H L M O
ability /əˈbɪl.ɪ.ti/ = NOUN: توانایی, قابلیت, شایستگی, صلاحیت, استطاعت, لیاقت, سررشته; USER: توانایی, قابلیت, توانایی های, به توانایی, از توانایی

GT GD C H L M O
able /ˈeɪ.bl̩/ = ADJECTIVE: توانا, قابل, لایق, اماده, شایسته, صلاحیت دار, مستعد, دارای صلاحیت قانونی, خلیق, با استعداد; USER: قادر, قادر است, که قادر, قادر خواهید بود, است قادر

GT GD C H L M O
about /əˈbaʊt/ = PREPOSITION: در باره, در حدود, در, راجع به, پیرامون, پیرامون, پیرامون, پیرامون, با, نزدیک; ADVERB: تقریبا, پیرامون; USER: در باره, در حدود, در, راجع به, تقریبا

GT GD C H L M O
accordingly /əˈkɔː.dɪŋ.li/ = ADVERB: نتیجتا, بر طبق ان, بنابر این, از همان قرار, بالنتیجه, از این رو; USER: درآمده است, درآمده, مطابق با, بر اساس, بر طبق آن

GT GD C H L M O
accounting /əˈkaʊn.tɪŋ/ = NOUN: حسابداری, اصول حسابداری, برسی اصل و فرع; USER: حسابداری, های حسابداری, حسابداری به, حسابداری را

GT GD C H L M O
achieving /əˈtʃiːv/ = VERB: رسیدن, دست یافتن, نائل شدن به, انجام دادن, بانجام رسانیدن, تحصیل کردن, کسب موفقیت کردن اطاعت کردن; USER: دستیابی به, دستیابی, رسیدن به, برای دستیابی, برای دستیابی به

GT GD C H L M O
across /əˈkrɒs/ = PREPOSITION: در میان; ADVERB: از میان, از عرض, از وسط, ازاین طرف بان طرف, یکسره, از این سو بان سو; USER: در میان, سراسر, در سراسر, در سرتاسر, را در سراسر

GT GD C H L M O
actors /ˈæk.tər/ = NOUN: بازیگر, هنرپیشه, شاکی, خواهان, حامی; USER: بازیگران, بازیگر, بازیگرانی, هنرپیشه های, از بازیگران

GT GD C H L M O
additional /əˈdɪʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: اضافی, افزوده, فرعی; USER: اضافی, اضافی در, های اضافی, اضافی را, افزوده

GT GD C H L M O
advance /ədˈvɑːns/ = NOUN: پیشرفت, مساعده, پیش پرداخت, جلو بردن, پیش روی, پیش قسط, سبقت; VERB: پیش بردن, جلو بردن, جلو رفتن, ترقی دادن; ADJECTIVE: از پیش فرستاده شده; USER: پیشرفت, پیشبرد, در پیشبرد, پیش بردن, به پیشبرد

GT GD C H L M O
advancing /ədˈvɑːn.sɪŋ/ = VERB: پیش بردن, جلو بردن, جلو رفتن, ترقی دادن, ترفیع رتبه دادن, تسریع کردن, اقامه کردن, مساعده دادن, پیش رفتن; USER: پیشبرد, پیشرفت, برای پیشبرد, و پیشبرد, در حال پیشروی

GT GD C H L M O
advice /ədˈvaɪs/ = NOUN: مشورت, نصیحت, اندرز, رایزنی, پند, اطلاع, نظر, خبر, مصلحت, اگاهی, صوابدید; USER: نصیحت, مشورت, اندرز, پند, رایزنی

GT GD C H L M O
aerospace /ˈeə.rə.speɪs/ = NOUN: جو زمین, فضای ماوراء جو; USER: جو زمین, هوافضا, هوا فضا, هوا و فضا, هوافضا به

GT GD C H L M O
afterwards /ˈɑːf.tə.wədz/ = ADVERB: سپس, پس, بعد از آن, بعدا, پس از ان; USER: بعد از آن, پس از آن, پس, سپس, بعدا

GT GD C H L M O
agree /əˈɡriː/ = VERB: موافقت کردن, پسند امدن, اشتی دادن, ترتیب دادن, درست کردن, جلوس کردن, موافق بودن, متفق بودن, سازش کردن, تن در دادن به, هم رای بودن; USER: موافقت, موافق, توافق, توافق برسند, به توافق برسند

GT GD C H L M O
aircraft /ˈeə.krɑːft/ = NOUN: هواپیما, طیاره; USER: هواپیما, هواپیمای, هواپیماهای, هواپیما در, هواپیما های

GT GD C H L M O
aligned /ˌnɒn.əˈlaɪnd/ = VERB: ردیف کردن, هم تراز کردن, بصف کردن, در یک ردیف قرار گرفتن, در صف امدن; USER: تراز وسط قرار دارد, تراز وسط قرار, تراز, در تراز وسط قرار دارد, هم تراز

GT GD C H L M O
all /ɔːl/ = ADJECTIVE: تمام, همه, همه چیز, هر گونه, بسیار; PRONOUN: کلیه, جمیع; ADVERB: همگی, تماما, یکسره, داروندار; USER: تمام, همه, تمامی, کلیه, از همه

GT GD C H L M O
allowing /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه می دهد, اجازه دادن به, اجازه می دهد تا, که اجازه می دهد, اجازه می دهد به

GT GD C H L M O
allows /əˈlaʊ/ = VERB: اجازه دادن, پذیرفتن, رخصت دادن, پسندیدن, تصویب کردن, روا دانستن, اعطاء کردن, ترخیص کردن; USER: اجازه می دهد تا, اجازه می دهد, اجازه می دهد که, امکان می دهد, اجازه میدهد تا

GT GD C H L M O
almost /ˈɔːl.məʊst/ = ADVERB: تقریبا, قریبا, بطور نزدیک; USER: تقریبا, تقریبا در, تقریبا به, که تقریبا

GT GD C H L M O
alone /əˈləʊn/ = ADJECTIVE: تنها, یکتا; ADVERB: فقط, صرفا, یکتنه; USER: تنها, تنهایی, به تنهایی, فقط, به تنهایی به

GT GD C H L M O
also /ˈɔːl.səʊ/ = ADVERB: همچنین, نیز, و همچنین, بعلاوه, همینطور, و نیز, گذشته از این; USER: همچنین, نیز, همچنین می, نیز به, را نیز

GT GD C H L M O
always /ˈɔːl.weɪz/ = ADVERB: همیشه, همواره, همه وقت; USER: همیشه, همواره, همیشه به, همیشه در, که همیشه

GT GD C H L M O
am /æm/ = VERB: هستم, اول شخص; USER: هستم, صبح, هستم و

GT GD C H L M O
amazed /əˈmeɪzd/ = ADJECTIVE: متعجب, خیره, سر در گم, متحیر; USER: سر در گم, شگفت زده, متعجب, متحیر, خیره

GT GD C H L M O
an

GT GD C H L M O
analyzing /ˈæn.əl.aɪz/ = VERB: تجزیه کردن, کاویدن, تحلیل کردن, جزئيات را مطالعه کردن, تشریح کردن, با تجزیه ازمایش کردن, فرگشایی کرد ن, جدا کردن; USER: تجزیه و تحلیل, تحلیل, آنالیز, از تجزیه و تحلیل, و تحلیل

GT GD C H L M O
and /ænd/ = CONJUNCTION: و, و; USER: و, ها و, و در, و به, است و

GT GD C H L M O
another /əˈnʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, دیگری, سایر, جدا, غیر; PRONOUN: یکی دیگر, شخص دیگر; USER: دیگر, دیگری, یکی دیگر, یکی دیگر از, دیگری را

GT GD C H L M O
answers /ˈɑːn.sər/ = NOUN: جواب, پاسخ, دفاع; USER: پاسخ, جواب, پاسخ های, پاسخ ها, پاسخ به

GT GD C H L M O
any /ˈen.i/ = ADJECTIVE: هر, هیچگونه; PRONOUN: هیچ, کدام, هیچ نوع, چه, از نوع, چقدر, چه نوع; USER: هر, هیچ, هر گونه, هیچگونه, کدام

GT GD C H L M O
app /æp/ = USER: نرم افزار, برنامه, برنامه های, برنامه به, برنامه ای

GT GD C H L M O
applications /ˌæp.lɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: کاربرد, درخواست, استفاده, درخواست نامه, استعمال, ضمیمه, ممارست; USER: برنامه های کاربردی, برنامه, کاربردهای, برنامه ها, از برنامه های کاربردی

GT GD C H L M O
applied /əˈplaɪd/ = ADJECTIVE: عملی, بکاربرده, کابردی, کاربسته, وضع معموله, برای هدف معین بکار رفته; USER: اعمال, اعمال شده, اعمال می شود, اعمال می, اعمال شود

GT GD C H L M O
applies /əˈplaɪ/ = VERB: اعمال کردن, درخواست دادن, بکار بردن, درخواست کردن, بکار بستن, اجرا کردن, مورد استفاده قرار گرفته, بکار زدن, استعمال کردن, متصل کردن, بهم بستن, شامل شدن, قابل اجرا بودن; USER: اعمال می شود, اعمال, صدق, صدق می, اعمال می

GT GD C H L M O
apply /əˈplaɪ/ = VERB: اعمال کردن, درخواست دادن, بکار بردن, درخواست کردن, بکار بستن, اجرا کردن, مورد استفاده قرار گرفته, بکار زدن, استعمال کردن, متصل کردن, بهم بستن, شامل شدن, قابل اجرا بودن; USER: اعمال می شود, اعمال, اعمال می, نظرگرفته شود, در نظرگرفته شود

GT GD C H L M O
are /ɑːr/ = VERB: هستیم, هستیم, هستید; USER: هستیم, هستند, می باشد, عبارتند از, هستید

GT GD C H L M O
area /ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف; USER: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه

GT GD C H L M O
areas /ˈeə.ri.ə/ = NOUN: منطقه, مساحت, ناحیه, سطح, حوزه, پهنه, فضا, طرف; USER: مناطق, نواحی, زمینه های, از مناطق, حوزه های

GT GD C H L M O
arm /ɑːm/ = NOUN: بازو, دست, شاخه, سلاح, اسلحه, شعبه, قسمت, جنگ افزار, دستهء صندلی یا مبل; VERB: مسلح کردن, مجهز کردن; USER: بازو, دست, شاخه, سلاح, اسلحه

GT GD C H L M O
around /əˈraʊnd/ = PREPOSITION: در اطراف, در نزدیکی; ADVERB: دور, پیرامون, در حوالی, گرداگرد, سوی دیگر, در هر سو; USER: در اطراف, اطراف, در سراسر, دور, پیرامون

GT GD C H L M O
art /ɑːt/ = NOUN: هنر, فن, صنعت, استعداد, استادی, نیرنگ; USER: هنر, هنری, هنر است, هنر را

GT GD C H L M O
articles /ˈɑː.tɪ.kl̩/ = NOUN: ماده, مقاله, بند, گفتار, فصل, کالا, حرف تعریف, فقره, شرط, متاع, اسباب, چیز, عمل; USER: مقالات, مقالهها, مقالههای, مقاله ها, و مقالات

GT GD C H L M O
artifacts /ˈɑː.tɪ.fækt/ = NOUN: مصنوع, محصول مصنوعی; USER: مصنوعات, شی ء, آثار مکشوفه, دست آوردها, دست ساخته های

GT GD C H L M O
artificial /ˌɑː.tɪˈfɪʃ.əl/ = ADJECTIVE: مصنوعی, ساختگی, ساخته, عملی, بدلی, عاریه; USER: مصنوعی, های مصنوعی, ساختگی, مصنوعی به, مصنوعی در

GT GD C H L M O
as /əz/ = ADVERB: مانند, چنانکه, بطوریکه, بعنوان مثال; CONJUNCTION: چون, چنانکه, همچنانکه, هنگامیکه, چه, نظر باینکه; PREPOSITION: در نتیجه; USER: مانند, عنوان, به عنوان, را به عنوان, چون

GT GD C H L M O
aspect /ˈæs.pekt/ = NOUN: منظر, نمود, وضع, سیما, صورت; USER: منظر, جنبه, جنبه های, از جنبه, از جنبه های

GT GD C H L M O
at /ət/ = PREPOSITION: در, به, سر, بر, در نتیجه, نزدیک, بطرف, بسوی, بر حسب, بنا بر, از قرار, پهلوی, بقرار; NOUN: ات; USER: در, به, را در, و در, شده در

GT GD C H L M O
audio /ˈɔː.di.əʊ/ = NOUN: شنیداری, گیرنده و تقویت کنندهء صدا; ADJECTIVE: سمعی, شنودی, سخنگو, وابسته به شنوایی یا صوت; USER: شنیداری, صوتی, های صوتی, سمعی, های صوتی را

GT GD C H L M O
automotive /ˌôtəˈmōtiv/ = ADJECTIVE: خود رو, مربوط به وسایل نقلیه خودرو; USER: خودرو, خودروسازی, های خودرو, خودرو سازی, خودرو را

GT GD C H L M O
autonomy /ɔːˈtɒn.ə.mi/ = NOUN: خودمختاری, استقلال داخلی, خودگرانی, حاکمیت ملی مبنی براستقلال اقتصادی و سیاسی; USER: خودمختاری, استقلال, خود مختاری, استقلال و خودمختاری, استقلال داخلی

GT GD C H L M O
available /əˈveɪ.lə.bl̩/ = ADJECTIVE: در دسترس, موجود, قابل استفاده, دسترس پذیر, سودمند, مفید; USER: موجود, دسترس, در دسترس, های موجود, دسترس است

GT GD C H L M O
back /bæk/ = ADVERB: عقب, به عقب, پس, از عقب, در عقب; NOUN: عقب, پشت, پشتی, جبران; ADJECTIVE: پشت, گذشته, عقبی; USER: پشت, برگشت, عقب, به عقب, پشتی

GT GD C H L M O
background /ˈbæk.ɡraʊnd/ = NOUN: سابقه, زمینه, ریشه, نهانگاه; USER: زمینه, پس زمینه, سابقه و هدف, سابقه, زمینه های

GT GD C H L M O
bad /bæd/ = ADJECTIVE: بد, خراب, مضر, نامساعد, فاسد, زشت, شوم, شریر, بدکار, لاوصول, سرهم بند, مهمل; USER: بد, های بد, بد را, خراب, بد در

GT GD C H L M O
balance /ˈbæl.əns/ = NOUN: تعادل, توازن, موازنه, تراز, ترازو, میزان, تتمه حساب; VERB: متعادل کردن, موازنه کردن, برابر کردن; USER: تعادل, توازن, متعادل, متوازن, موازنه

GT GD C H L M O
bases /ˈbeɪ.sɪz/ = NOUN: مبادی; USER: پایگاه, پایگاه های, پایگاههای, پایه های, پایگاه ها

GT GD C H L M O
battle /ˈbæt.l̩/ = NOUN: نبرد, جنگ, مبارزه, مصاف, جدال, پیکار, نزاع, رزم, محاربه, زد و خورد; VERB: جنگ کردن; USER: نبرد, جنگ, مبارزه, جدال, نزاع

GT GD C H L M O
be /biː/ = VERB: بودن, شدن, ماندن, امر فعل بودن, وجود داشتن, زیستن; USER: بودن, باشد, شود, تواند, می شود

GT GD C H L M O
because /bɪˈkəz/ = CONJUNCTION: زیرا, علت, برای اینکه, زیرا که, چون که, چه; USER: زیرا, به دلیل, به خاطر, علت

GT GD C H L M O
become /bɪˈkʌm/ = VERB: شدن, درخور بودن, برازیدن, امدن به, مناسب بودن, تحویل یافتن, زیبنده بودن; USER: شدن, تبدیل, تبدیل شدن, تبدیل شدن به, تبدیل به

GT GD C H L M O
been /biːn/ = VERB: بوده, اسم مفعول فعل بودن; USER: بوده, شده, بوده است, شده است, بوده اند

GT GD C H L M O
before /bɪˈfɔːr/ = PREPOSITION: قبل از, پیش از, پیش, پیش ازانکه; ADVERB: قبل, پیشتر, سابق, جلو, در حضور, سابقا, پیش ازانکه; USER: قبل از, قبل, پیش, پیش از, قبل از اینکه

GT GD C H L M O
beginning /bɪˈɡɪn.ɪŋ/ = NOUN: شروع, ابتدا, اغاز, اقدام, فاتحه, سر, سراغاز, منشاء, مبدا, خاستگاه, عنصر, مبتدا; USER: شروع, آغاز, ابتدا, از شروع, در آغاز

GT GD C H L M O
being /ˈbiː.ɪŋ/ = NOUN: وجود, هستی, جوهر, افریده, موجود زنده, شخصیت, فرتاش; USER: وجود, بودن, که, شدن, در حال

GT GD C H L M O
believe /bɪˈliːv/ = VERB: باور کردن, اعتقاد داشتن, اعتقاد کردن, گمان داشتن, ایمان اوردن, معتقد بودن, عقیده داشتن; USER: باور, این باور, بر این باورند, این باورند, اعتقاد دارند

GT GD C H L M O
belt /belt/ = NOUN: کمربند, تسمه, باریکه, طرف, فتق بند, بند چرمی; VERB: شلاق زدن, بستن, محاصره ردن, زدن, با شدت حرکت یا عمل کردن; USER: کمربند, تسمه, تسمه نقاله, کمربند را, از کمربند

GT GD C H L M O
best /best/ = ADJECTIVE: بهترین, به بهترین وجه, بهترین کار, بزرگترین, نیکوترین, ممتاز, خوبترین, شایستهترین, عظیم ترین, به نیکوترین روش, اعلاء, خاصگی; VERB: برتری جستن, سبقت گرفتن; USER: بهترین, بهترین حالت, به بهترین, بهترین راه حل

GT GD C H L M O
better /ˈbet.ər/ = ADJECTIVE: بهتر, برتر, بیشتر, خوبتر, افضل, نیکوتر, چیز بهتر; VERB: بهتر کردن, بهتر شدن, بهبودی یافتن; ADVERB: بطور بهتر; NOUN: شرط بندی کننده, کسی که شرط می بندد; USER: بهتر, بهتری, بهتر است, بهتر از, های بهتر

GT GD C H L M O
between /bɪˈtwiːn/ = PREPOSITION: میان, در بین, مابین, در میان, فیمابین; ADVERB: مابین, در مقام مقایسه; USER: میان, بین, در بین, مابین, در میان

GT GD C H L M O
big /bɪɡ/ = ADJECTIVE: بزرگ, با عظمت, سترگ, ضخیم, ستبر, ابستن, دارای شکم برامده; USER: بزرگ, بزرگی, های بزرگ, بزرگ در, بزرگ به

GT GD C H L M O
billion /ˈbɪl.jən/ = NOUN: بیلیون; USER: بیلیون, میلیارد, میلیارد دلار, میلیارد نفر, میلیارد و

GT GD C H L M O
bit /bɪt/ = NOUN: ذره, تکه, خرده, قطعه, مته, لقمه, دهنه, سرمته, پاره, لجام, رقم دودویی, ریزه, تیغه رنده; USER: ذره, کمی, بیتی, بیت, کمی در

GT GD C H L M O
booth /buːð/ = NOUN: غرفه, اطاقک, پاسگاه یادکه موقتی, جای ویژه; USER: غرفه, غرفه های, غرفه ها, اتاقک, غرفه ای

GT GD C H L M O
brand /brænd/ = NOUN: مارک, نشان, نوع, جور, داغ, انگ, نیمسوز; VERB: داغ کردن, داغ زدن, لکه دار کردن, علامت گذاشتن, خاطرنشان کردن; USER: مارک, نام تجاری, با نام تجاری, نام تجاری در, نام تجاری به

GT GD C H L M O
breadth /bredθ/ = NOUN: پهنا, عرض, وسعت نظر, عریضی; USER: عرض, و پهنا, پهنا, وسعت نظر, عریضی

GT GD C H L M O
bridge /brɪdʒ/ = NOUN: پل, جسر, برامدگی بینی, بازی ورق, سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسرانقرار میگیرد; VERB: اتصال دادن, پل ساختن; USER: پل, پل را, پل ها, پل ارتباطی

GT GD C H L M O
bringing /brɪŋ/ = VERB: اوردن, رساندن به, موجب شدن; USER: آوردن, در آوردن, با آوردن, از آوردن, به آوردن

GT GD C H L M O
broader /brɔːd/ = USER: گسترده تر, وسیع تر, گسترده تری, وسیع تر است, های گسترده تر

GT GD C H L M O
building /ˈbɪl.dɪŋ/ = NOUN: ساختمان, عمارت, خانه, بناء; ADJECTIVE: ساختمانی; USER: ساختمان, ساخت و ساز, ساختمان های, ساختمان را, ساختمان سازی

GT GD C H L M O
business /ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد; USER: تجارت, کسب و کار, کسب و کار به, کسب و کار و, کسب و کار است

GT GD C H L M O
businesses /ˈbɪz.nɪs/ = NOUN: تجارت, حرفه, بنگاه, کار و کسب, کاسبی, سوداگری, داد و ستد; USER: کسب و کار, کسب و کارهای, کسب و, شرکت های تجاری, کسب و کارها

GT GD C H L M O
but /bʌt/ = CONJUNCTION: اما, ولی, مگر, لیکن; ADVERB: بلکه, فقط, بطور محض; PREPOSITION: جز, بل, بدون, با وجود, باستثنای; USER: اما, ولی, بلکه, جز

GT GD C H L M O
by /baɪ/ = PREPOSITION: توسط, با, بوسیله, از, بواسطه, بدست, بتوسط, از کنار, نزدیک, پهلوی; ADVERB: کنار, در کنار; USER: توسط, شده توسط, با, بوسیله, از

GT GD C H L M O
call /kɔːl/ = NOUN: صدا, دعوت, ندا, احضار, فریاد, بانگ, طلب, نامبری; VERB: نامیدن, خواندن, صدا زدن, فرا خواندن, احضار کردن, خواستن, ملقب کردن; USER: صدا, تماس, تماس بگیرید, تماس با, می نامند

GT GD C H L M O
called /kɔːl/ = ADJECTIVE: فرا خوانده; USER: نامیده می شود, نام, به نام, نامیده, نامیده می

GT GD C H L M O
came /keɪm/ = VERB: امد, گذشته فعل امدن; NOUN: بتونه سربی, بتونه سربی; USER: آمد, آمدند, آمده, آمده است

GT GD C H L M O
can /kæn/ = NOUN: قوطی, قوطی کنسرو, حلبی; VERB: قادر بودن, قدرت داشتن, امکان داشتن, در قوطی ریختن, زندان کردن, اخراج کردن, توانایی داشتن; USER: می تواند, می توانید, می توانند, می تواند به, می تواند در

GT GD C H L M O
cannot /ˈkæn.ɒt/ = USER: نمی تواند, نمی توانند, نمی توانید, نمی توانم, نمی توانیم

GT GD C H L M O
career /kəˈrɪər/ = NOUN: مقام یاشغل; USER: حرفه ای, حرفه, شغلی, زندگی حرفه ای, های شغلی

GT GD C H L M O
careers /kəˈrɪər/ = NOUN: مقام یاشغل; USER: مشاغل, حرفه, فرصتهای شغلی, حرفه های, حرفه ای

GT GD C H L M O
center /ˈsen.tər/ = NOUN: مرکز, میانه, مدار, میان, وسط و نقطه مرکزی; VERB: در مرکز قرار گرفتن, تمرکز یافتن; USER: مرکز, مراکز, در مرکز, به مرکز

GT GD C H L M O
ceo /ˌsiː.iːˈəʊ/ = USER: مدیر عامل شرکت, مدیر عامل, مدیر اجرایی, مدیرعامل شرکت

GT GD C H L M O
change /tʃeɪndʒ/ = NOUN: تغییر, عوض, دگرگونی, تحول, پول خرد, مبادله, بدل; VERB: تغییر دادن, عوض کردن, عوض شدن, تبدیل کردن, تغییر کردن; USER: تغییر, عوض, را تغییر, را تغییر دهید, تغییر می

GT GD C H L M O
chief /tʃiːf/ = NOUN: رئیس, فرمانده, سر, پیشرو, سالار, قائد, سید, متصدی, سرور, سر دسته; ADJECTIVE: عمده; USER: رئیس, ارشد, فرمانده, عمده

GT GD C H L M O
cio /ˌsiːaɪˈem/ = USER: CIO, سی آی او, سی آی, CIO در, CIO به

GT GD C H L M O
city /ˈsɪt.i/ = NOUN: شهر

GT GD C H L M O
clients /ˈklaɪ.ənt/ = NOUN: مشتری, موکل, ارباب رجوع; USER: مشتریان, به مشتریان, از مشتریان, مشتریان در, مشتریان را

GT GD C H L M O
collaboration /kəˌlæb.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: همکاری, همدستی, تشریک مساعی, خیانت; USER: همکاری, با همکاری, همکاری در, همکاری و مشارکت, تشریک مساعی

GT GD C H L M O
collaboratively = USER: مشترک, مشارکتی, همکاری, طور مشترک, با همکاری

GT GD C H L M O
combat /ˈkɒm.bæt/ = NOUN: مبارزه, نبرد, رزم, پیکار, مصاف, محاربه, زد و خورد, حرب; VERB: جنگیدن با, مبارزه کردن; ADJECTIVE: سلحشور; USER: مبارزه با, مبارزه, مقابله با, مبارزه علیه, در مبارزه با

GT GD C H L M O
combination /ˌkɒm.bɪˈneɪ.ʃən/ = NOUN: ترکیب, امیزش; USER: ترکیب, ترکیبی, ترکیبی از, های ترکیبی, از ترکیب

GT GD C H L M O
combine /kəmˈbaɪn/ = NOUN: کمباین, ماشین درو وخرمنکوبی; VERB: ترکیب کردن, مخلوط کردن, باهم پیوستن, متحد شدن, امیختن ترکیب شدن; USER: ترکیب کردن, ترکیب, هم ترکیب, ترکیب شده, با هم ترکیب

GT GD C H L M O
come /kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: رسیدن, آمده, آیند, می آیند, آمده است

GT GD C H L M O
comedy /ˈkɒm.ə.di/ = NOUN: کمدی, نمایش خنده دار, شاد نمایش, نمایش خنده اور; USER: کمدی, فیلم کمدی, های کمدی, کمدی در, کمدی به

GT GD C H L M O
comes /kʌm/ = VERB: رسیدن, امدن, رفتن; USER: می آید, آید, در می آید, می آید به, می آید و

GT GD C H L M O
common /ˈkɒm.ən/ = ADJECTIVE: مشترک, متداول, عمومی, معمولی, عادی, عام, مرسوم, عرفی, اشتراکی, عوام, متعارفی, مشاع, پیش پا افتاده, عوامانه, روستایی; USER: مشترک, متداول, عمومی, عادی, معمولی

GT GD C H L M O
communicate /kəˈmyo͞onəˌkāt/ = VERB: گفتگو کردن, معاشرت کردن, مکاتبه کردن, کاغذ نویسی کردن, مراوده کردن, فرا فرستادن, ارتباط بر قرار کردن; USER: ارتباط, ارتباط برقرار, برقراری ارتباط, ارتباط برقرار کنید, ارتباط برقرار کنند

GT GD C H L M O
communication /kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: ارتباط, مخابرات, مکاتبه, تماس, مخابره, ابلاغیه, معاشرت, علاقه; USER: ارتباط, ارتباطات, ارتباطی, های ارتباطی, مخابرات

GT GD C H L M O
communications /kəˌmjuː.nɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: ارتباطات; USER: ارتباطات, ارتباطی, های ارتباطی, ارتباطات است

GT GD C H L M O
companies /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; USER: شرکت, شرکت های, شرکت ها, از شرکت, از شرکت ها

GT GD C H L M O
company /ˈkʌm.pə.ni/ = NOUN: شرکت, گروهان, گروه, دسته, جمعیت, هیئت بازیگران, انجمن; VERB: همراه کسی رفتن; USER: شرکت, شرکت در, این شرکت, شرکت با, شرکت را

GT GD C H L M O
complex /ˈkɒm.pleks/ = ADJECTIVE: مجتمع, پیچیده, مختلط, بغرنج, مرکب از چند جزء, هم تافت; NOUN: مجموعه, عقده, گروهه, اچار, مجموع, هم تافت; USER: پیچیده, مجتمع, مجموعه, مختلط, بغرنج

GT GD C H L M O
compromises /ˈkɒm.prə.maɪz/ = NOUN: مصالحه, سازش, توافق, تراضی; USER: مصالحه, سازش, خطر انداخته, به خطر انداخته, مصالحه و سازش

GT GD C H L M O
conglomerate /kənˈɡlɒm.ər.ət/ = VERB: گرد شدن; ADJECTIVE: کلوخه شده; NOUN: اختلاط, جوش سنگ; USER: اختلاط, کنگلومرا, گرد شدن, کلوخه شده, جوش سنگ

GT GD C H L M O
consider /kənˈsɪd.ər/ = VERB: مطرح کردن, رسیدگی کردن, ملاحظه کردن, تفکر کردن, سنجیدن, فرض کردن, تعمق کردن; USER: در نظر, در نظر بگیرند, در نظر بگیرید, مد نظر قرار, در نظر گرفته

GT GD C H L M O
consistent /kənˈsɪs.tənt/ = ADJECTIVE: استوار, نامتناقض, ثابت قدم; USER: استوار, سازگار, سازگار است, سازگار باشد, های سازگار

GT GD C H L M O
consultant /kənˈsʌl.tənt/ = NOUN: مشاور, رایزن; USER: مشاور, مشاور و, مشاور در, مشاور با

GT GD C H L M O
consulting /kənˈsʌl.tɪŋ/ = VERB: همفکری کردن, رایزنی کردن, کنکاش کردن, مشورت کردن, مشورت خواستن از; USER: مشاوره, مشاور, مشاوره ای, مشاوردهی در امر

GT GD C H L M O
consumed /kənˈsjuːm/ = VERB: مصرف کردن, تحلیل رفتن, از پا درامدن, سربه سر کردن, غذا خوردن; USER: مصرف, مصرف شده, مصرف می, به مصرف, مصرف می شود

GT GD C H L M O
consuming /kənˈsjuː.mɪŋ/ = VERB: مصرف کردن, تحلیل رفتن, از پا درامدن, سربه سر کردن, غذا خوردن; USER: مصرف, گیر, مصرف کننده, گیر است, از مصرف

GT GD C H L M O
conversations /ˌkɒn.vəˈseɪ.ʃən/ = NOUN: مکالمه, گفتگو, صحبت, محاوره, سخن, گفت و شنید; USER: مکالمات, گفتگو, مکالمه, گفتگوهای, صحبت های

GT GD C H L M O
core /kɔːr/ = NOUN: هسته, چنبره, مغز ودرون هرچیزی; USER: هسته, هسته ای, هسته اصلی, های هسته, هسته مرکزی

GT GD C H L M O
corners /ˈkɔː.nər/ = NOUN: گوشه, کنج, زاویه; USER: گوشه, گوشه های, گوشه ها, گوشه و کنار, گوشه و

GT GD C H L M O
corporate /ˈkɔː.pər.ət/ = ADJECTIVE: دارای شخصیت حقوقی, یکی شده, بصورت شرکت درامده; USER: شرکت ها, شرکت, شرکت های بزرگ, شرکتی, های شرکت ها

GT GD C H L M O
cost /kɒst/ = NOUN: هزینه, خرج, ارزش, بها, قدر; VERB: ارزیدن, قیمت داشتن, ارزش داشتن; USER: هزینه, هزینه های, خرج, مقرون به صرفه, هزینه در بر

GT GD C H L M O
could /kʊd/ = VERB: میتوانست; USER: میتوانست, می تواند, تواند, توانست, می توانند

GT GD C H L M O
course /kɔːs/ = NOUN: دوره, مسیر, جریان, روش, جهت, اصول, خط مشی, خط سیر, در طی, بخشی از غذا, اموزه, اموزگان, سمت; VERB: دنبال کردن, بسرعت حرکت دادن, چهار نعل رفتن; USER: دوره, البته, مسیر, جریان

GT GD C H L M O
create /kriˈeɪt/ = VERB: ساختن, ایجاد کردن, خلق کردن, فراهم کردن, افریدن, ناگهان ایجاد شدن, سرشتن; USER: ساختن, ایجاد, ایجاد کنید, را ایجاد, ایجاد می

GT GD C H L M O
created /kriˈeɪt/ = ADJECTIVE: ساخته; USER: ساخته, ایجاد, ایجاد شده, ایجاد می, را ایجاد

GT GD C H L M O
creativity /kriˈeɪ.tɪv/ = NOUN: قدرت خلاقه, افرینندگی, قدرت ابداع, قوه ابتکار; USER: خلاقیت, خلاقیت را, به خلاقیت, از خلاقیت, خلاقیت های

GT GD C H L M O
crm = USER: CRM, های CRM, CRM به, CRM را

GT GD C H L M O
customer /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتری, مشتریان, به مشتریان, مشتری می, به مشتری

GT GD C H L M O
customers /ˈkʌs.tə.mər/ = NOUN: مشتری; USER: مشتریان, از مشتریان, مشتریان را, مشتریان خود, مشتریان از

GT GD C H L M O
cut /kʌt/ = NOUN: برش, قطع, بریدگی, چاک; ADJECTIVE: بریده; VERB: بریدن, برش دادن, کم کردن, قطع کردن, گسستن, زدن, تقلیل دادن; USER: قطع, برش, بریده, را قطع, را کاهش دهد

GT GD C H L M O
dame /deɪm/ = NOUN: خانم, بانو, مادام, بیبی, کدبانو, مدیره; USER: خانم, بانو, مادام, بیبی, مدیره

GT GD C H L M O
data /ˈdeɪ.tə/ = NOUN: داده, اطلاعات, داده ها, سوابق, مفروضات, دانستهها, سراغ; USER: اطلاعات, داده, داده ها, داده های, داده ها را

GT GD C H L M O
day /deɪ/ = NOUN: روز, روز روشن, یوم, روشنی روز, خادم روم; USER: روز, در روز, روز به, طول روز, روز در

GT GD C H L M O
decisions /dɪˈsɪʒ.ən/ = NOUN: تصمیم, عزم, داوری, حکم دادگاه, قرار, تصویب نامه; USER: تصمیمات, تصمیم گیری, تصمیم گیری های, تصمیم های, تصمیم گیری در

GT GD C H L M O
deep /diːp/ = ADJECTIVE: عمیق, ژرف, عمقی, سیر, گود; USER: عمیق, های عمیق, عمقی, ژرف, در اعماق

GT GD C H L M O
deeper /diːp/ = USER: عمیق تر, عمیق تری, های عمیق تر, عمیق تر در, عمیق تر به

GT GD C H L M O
defense /dɪˈfens/ = NOUN: دفاع, پدافند, حمایت, مدافعه, استحکامات, محافظت; USER: دفاع, دفاعی, دفاع از, دفاع در, پدافند

GT GD C H L M O
defined /diˈfīn/ = ADJECTIVE: مشخص, معین, محدود; USER: مشخص, تعریف, تعریف شده, تعریف شده است, تعریف می شود

GT GD C H L M O
definitely /ˈdef.ɪ.nət.li/ = ADVERB: عینا; USER: قطعا, قطعا به, که قطعا, قطعا در, را قطعا

GT GD C H L M O
deliver /dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن; USER: ارائه, تحویل, رساندن, تحویل می, را ارائه

GT GD C H L M O
delivering /dɪˈlɪv.ər/ = VERB: تحویل دادن, ازاد کردن, ایراد کردن, رستگار کردن; USER: ارائه, تحویل, رساندن, در ارائه, با ارائه

GT GD C H L M O
departments /dɪˈpɑːt.mənt/ = NOUN: بخش, قسمت, شعبه, حوزه, دایره, اداره گروه اموزشی; USER: گروه ها, گروه, بخش, ادارات, بخش های

GT GD C H L M O
depth /depθ/ = NOUN: عمق, ژرفا, گودی, ژرفی, قعر, سیری, غور; USER: عمق, عمیق, در عمق, و عمق

GT GD C H L M O
describes /dɪˈskraɪb/ = VERB: شرح دادن, توصیف کردن, وصف کردن, تعریف کردن; USER: توصیف, توصیف می, را توصیف, را توصیف می, توصیف می کند

GT GD C H L M O
design /dɪˈzaɪn/ = NOUN: طرح, نقشه, زمینه, تدبیر, قصد, خیال, طراح ریزی; VERB: طرح کردن, قصد کردن, تخصیص دادن, تدبیر کردن; USER: طرح, طراحی, های طراحی, طراحی و, طراحی شده

GT GD C H L M O
develop /dɪˈvel.əp/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن; USER: توسعه, گسترش, را توسعه, به توسعه, توسعه می

GT GD C H L M O
developed /dɪˈvel.əpt/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن; USER: توسعه, توسعه یافته, توسعه داده, را توسعه, توسعه یافته است

GT GD C H L M O
developing /dɪˈvel.ə.pɪŋ/ = VERB: توسعه دادن, بسط دادن, ایجاد کردن, پرورش دادن; USER: در حال توسعه, حال توسعه, حال توسعه به

GT GD C H L M O
development /dɪˈvel.əp.mənt/ = NOUN: توسعه, رشد, پیشرفت, نمو, ایجاد, بسط, ظهور, ترقی, سیر, تقریر, پیش روی, سیر تکاملی; USER: توسعه, رشد, پیشرفت, ایجاد, نمو

GT GD C H L M O
deviating /ˈdiː.vi.eɪt/ = ADJECTIVE: منحرف; USER: منحرف, انحراف, عدول, منحرف شده, با عدول

GT GD C H L M O
device /dɪˈvaɪs/ = NOUN: دستگاه, شیوه, اختراع, اسباب, شعار, اندیشه; USER: دستگاه, وسیله, دستگاه های, از دستگاه, دستگاه به

GT GD C H L M O
did /dɪd/ = VERB: انجام داد, کرد; USER: کرد, بود, انجام داد, انجام دادند, انجام دادیم

GT GD C H L M O
different /ˈdɪf.ər.ənt/ = ADJECTIVE: مختلف, متفاوت, متنوع, متمایز, مغایر, غیر; USER: مختلف, متفاوت, های مختلف, مختلف را, های متفاوت

GT GD C H L M O
differentiating /ˌdɪf.əˈren.ʃi.eɪt/ = VERB: فرق قائل شدن, مشتق گرفتن, دیفرانسیل تشکیل دادن; USER: افتراق, تمایز, تفاوت, متمایز, افتراقی

GT GD C H L M O
difficult /ˈdɪf.ɪ.kəlt/ = ADJECTIVE: مشکل, دشوار, سخت, صعب, سخت گیر, معضل, گرفتگیر, پر اشکال, ژرف, غامض, پر دردسر, پر زحمت; USER: دشوار, مشکل, سخت, دشوار است, مشکل است

GT GD C H L M O
direction /daɪˈrek.ʃən/ = NOUN: جهت, مسیر, سمت, هدایت, مدیریت, سو, دستور, رهبری, طرف, قانون شرع, اداره جهت, راه مسیر, خط سیر, قانون کلی; USER: جهت, مسیر, سمت, هدایت, مدیریت

GT GD C H L M O
discipline /ˈdɪs.ə.plɪn/ = NOUN: انضباط, نظم, انتظام, تادیب, ترتیب; VERB: تادیب کردن, تحت نظم و ترتیب در اوردن; USER: نظم, انضباط, نظم و انضباط, تادیب, انتظام

GT GD C H L M O
disciplines /ˈdɪs.ə.plɪn/ = NOUN: انضباط, نظم, انتظام, تادیب, ترتیب; USER: رشته, رشته های, رشته ها, رشتههای, رشته های علمی

GT GD C H L M O
disparity /dɪˈspær.ə.ti/ = NOUN: اختلاف, ناجوری, بی شباهتی, عدم توافق; USER: اختلاف, تفاوت, نابرابری, ناجوری, بی شباهتی

GT GD C H L M O
disposal /dɪˈspəʊ.zəl/ = NOUN: دسترس, در اختیار, در معرض گذاری; USER: دسترس, دفع, اختیار, های انهدامی, در اختیار

GT GD C H L M O
dive /daɪv/ = NOUN: شیرجه, غوطه, غور; VERB: شیرجه رفتن, فرو رفتن, غواصی کردن, تفحص کردن, غوطه زدن, غوطهور شدن; USER: شیرجه, فرو رفتن, شیرجه رفتن, غواصی کردن, تفحص کردن

GT GD C H L M O
diverse /daɪˈvɜːs/ = ADJECTIVE: متنوع, گوناگون, مختلف; USER: متنوع, گوناگون, مختلف, های گوناگون, های متنوع

GT GD C H L M O
do /də/ = VERB: انجام دادن, عمل کردن, کردن, کفایت کردن, بدرد خوردن, این کلمه در ابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید; USER: انجام دادن, انجام, انجام دهد, انجام این کار, کار را انجام

GT GD C H L M O
does /dʌz/ = VERB: میکند; USER: میکند, کند, می کند, نشانی از, انجام می دهد

GT GD C H L M O
doing /ˈduː.ɪŋ/ = NOUN: عمل; ADJECTIVE: فاعل; USER: عمل, انجام, انجام می دهند, انجام می, انجام این کار

GT GD C H L M O
done /dʌn/ = ADJECTIVE: انجام شده, وقوع یافته; USER: انجام شده, انجام, انجام داده, انجام می شود, انجام شده است

GT GD C H L M O
doubt /daʊt/ = NOUN: شک, تردید, شبهه, گمان, نا معلومی, دو دلی; VERB: شک داشتن, تردید کردن, مظنون بودن; USER: شک, تردید, شک دارم, شک و تردید, شک دارند

GT GD C H L M O
drawing /ˈdrɔː.ɪŋ/ = NOUN: ترسیم, نقشه کشی, رسم, طرح, قرعه کشی, گرفتاری, هنر طراحی, تابلو نقاشی; USER: رسم, ترسیم, نقشه کشی, طرح, ترسیم و طراحی

GT GD C H L M O
dual /ˈdjuː.əl/ = ADJECTIVE: دوتایی, همزاد, توام, دولا, دو واحدی, دو جنبه ای; USER: دوتایی, دوگانه, دو, دوگانه است, های دوگانه

GT GD C H L M O
each /iːtʃ/ = ADJECTIVE: هر, هر یک, هر یکی; PRONOUN: هر یک; USER: هر, هر یک, هر یک از, هر کدام, در هر

GT GD C H L M O
easy /ˈiː.zi/ = ADJECTIVE: ساده, اسان, سهل, روان, ملایم, سبک, بی زحمت, اسوده, بدون اشکال; USER: ساده, آسان, آسان می, بسیار آسان, را آسان

GT GD C H L M O
education /ˌed.jʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اموزش, اموزش و پرورش, معرفت; USER: آموزش و پرورش, آموزش, تحصیلات, آموزش به

GT GD C H L M O
email /ˈiː.meɪl/ = USER: ایمیل, ایمیل به, پست الکترونیک, به ایمیل, به ایمیل یک

GT GD C H L M O
empathy /ˈem.pə.θi/ = NOUN: یکدلی, تلقین, انتقال فکر; USER: یکدلی, همدلی, تلقین, همدلی به, همدلی است

GT GD C H L M O
employee /ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو; USER: کارمند, کارکنان, از کارکنان, کارگر, مستخدم

GT GD C H L M O
employees /ɪmˈplɔɪ.iː/ = NOUN: کارمند, کارگر, مستخدم, مستخدم زن, عضو; USER: کارکنان, کارمندان, کارمند, از کارکنان, از کارمندان

GT GD C H L M O
empowered /ɪmˈpaʊər/ = VERB: قدرت دادن, اختیار دادن, وکالت دادن, صاحب اختیار و قدرت کردن; USER: قدرت, توانمند, تقویت, اختیار, به قدرت

GT GD C H L M O
enables /ɪˈneɪ.bl̩/ = VERB: قادر ساختن, توانا ساختن, وسیله فراهم کردن, تهیه کردن برای, اختیار دادن; USER: را قادر می سازد, قادر می سازد, را قادر, را قادر میسازد, قادر می سازد که

GT GD C H L M O
encompasses /ɪnˈkʌm.pəs/ = VERB: در بر گرفتن, دور گرفتن, احاطه کردن, حلقه زدن, دارا بودن, شامل بودن, محاصره کردن; USER: شامل, شامل می, را شامل, در برگیرنده, را شامل می

GT GD C H L M O
end /end/ = NOUN: پایان, انتها, خاتمه, آخر, ختم, اتمام, منظور, سر, سرانجام, فرجام; VERB: خاتمه دادن, پایان یافتن; USER: پایان, آخر, انتها, منظور, خاتمه

GT GD C H L M O
engineer /ˌen.dʒɪˈnɪər/ = NOUN: مهندس, سازنده; VERB: نقشه کشیدن, مهندسی کردن, اداره کردن, طرحکردن و ساختن; USER: مهندس, مهندسی, و مهندس, مهندس با

GT GD C H L M O
enterprise /ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز; USER: سرمایه گذاری, سازمانی, شرکت, های سازمانی, سرمایه گذاری در

GT GD C H L M O
enterprises /ˈen.tə.praɪz/ = NOUN: سرمایه گذاری, تشکیلات اقتصادی, امرخطیر, اقدام مهم, عمل تهورامیز; USER: شرکت, شرکت های, موسسات, شرکت ها, از شرکت

GT GD C H L M O
entire /ɪnˈtaɪər/ = ADJECTIVE: تمام, سراسر, دست نخورده, درست, بی عیب, یکتیع; USER: تمام, کل, تمامی, سراسر, در تمام

GT GD C H L M O
erp = USER: ERP, های erp, سازی ERP, ERP به, ERP در

GT GD C H L M O
especially /ɪˈspeʃ.əl.i/ = USER: به خصوص, خصوص, ویژه, به ویژه, به خصوص در

GT GD C H L M O
even /ˈiː.vən/ = ADVERB: حتی, هم, بلکه; NOUN: زوج, عدد زوج, اعداد جفت; ADJECTIVE: هموار, درست, صاف, مساوی, متعادل, مسطح; VERB: هموار کردن, صاف کردن, واریز کردن, مسطح کردن; USER: حتی, و حتی, حتی در, هم

GT GD C H L M O
events /ɪˈvent/ = NOUN: حوادی; USER: حوادث, رویدادی, رویدادهای, وقایع, رویدادها

GT GD C H L M O
eventually /ɪˈven.tju.əl.i/ = ADVERB: سرانجام, بالاخره; USER: سرانجام, نهایت, در نهایت, بالاخره, در نهایت به

GT GD C H L M O
every /ˈev.ri/ = ADJECTIVE: هر, همه, هر کس, هر کسی; PRONOUN: هر که; USER: هر, در هر, همه, از هر, که هر

GT GD C H L M O
everyone /ˈev.ri.wʌn/ = PRONOUN: هر کس, هر کسی; USER: هر کس, همه, هر کسی, هر کس می, هر کس که

GT GD C H L M O
everything /ˈev.ri.θɪŋ/ = PRONOUN: همه چیز; USER: همه چیز, همه چیز را, همه چیز به, همه چیز در, که همه چیز

GT GD C H L M O
exactly /ɪɡˈzækt.li/ = ADVERB: کاملا, بدرستی, عینا, یکسره, بکلی, چنین است; USER: کاملا, دقیقا, دقیقا همان, دقیقا به, را دقیقا

GT GD C H L M O
example /ɪɡˈzɑːm.pl̩/ = NOUN: مثال, نمونه, مثل, سرمشق, عبرت; VERB: با مثال و نمونه نشان دادن; USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مثل

GT GD C H L M O
excite /ɪkˈsaɪt/ = VERB: براشفتن, تحریک کردن, القاء کردن, بر انگیختن, اشوبناک کردن, تهییج کردن; USER: تحریک کردن, براشفتن, القاء کردن, تهییج کردن, اشوبناک کردن

GT GD C H L M O
excited /ɪkˈsaɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: برانگیخته, پر هیجان, مشتعل; USER: برانگیخته, هیجان زده, هیجان زده است, بسیار هیجان زده, را هیجان زده

GT GD C H L M O
exciting /ɪkˈsaɪ.tɪŋ/ = ADJECTIVE: مهیج; USER: مهیج, هیجان انگیز, هیجان انگیز است, های هیجان انگیز, هیجان انگیز را

GT GD C H L M O
executed /ˈek.sɪ.kjuːt/ = VERB: اجرا کردن, اعدام کردن, اداره کردن, قانونی کردن, نواختن, عمل کردن, عمل اوردن, ادا کردن, نمایش دادن; USER: اعدام, اجرا, اجرا شده, اجرا در, به اجرا

GT GD C H L M O
executing /ˈek.sɪ.kjuːt/ = ADJECTIVE: مجری; USER: مجری, اجرای, اجرا, را اعدام, را اجرا

GT GD C H L M O
exercise /ˈek.sə.saɪz/ = NOUN: ورزش, تمرین, مشق; VERB: تمرین کردن, عمل کردن, استعمال کردن, تمرین دادن, بکار انداختن; USER: ورزش, اعمال, تمرین, ورزش می, ورزش کردن

GT GD C H L M O
expect /ɪkˈspekt/ = VERB: انتظار داشتن, چشم داشتن, منتظر بودن, حامله بودن; USER: انتظار, انتظار داشت, انتظار می رود, انتظار داشته, انتظار دارند

GT GD C H L M O
experience /ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی; VERB: تجربه کردن, تحمل کردن, کشیدن; USER: تجربه, تجربه ای, را تجربه, از تجربه, تجربه های

GT GD C H L M O
experiences /ikˈspi(ə)rēəns/ = NOUN: تجربه, ورزیدگی, ازمایش, اروین, ازمودگی, کارازمودگی, مکتب, خبرگی; USER: تجربه, تجارب, تجربیات, ها تجارب, تجربه های

GT GD C H L M O
eyes /aɪ/ = NOUN: چشم, بینایی, دیده, کاراگاه, عین, دهانه, سوراخ سوزن, مرکز هر چیزی, باجه, دکمه یا گره سیب زمینی; USER: چشم, چشمان, چشم ها, چشم های, به چشم

GT GD C H L M O
fabulous /ˈfæb.jʊ.ləs/ = ADJECTIVE: افسانهای, شگفت اور, افسانهوار; USER: افسانهای, افسانه, ارزشمند ما را, شگفت اور, افسانهوار

GT GD C H L M O
facilitates /fəˈsɪl.ɪ.teɪt/ = VERB: تسهیل کردن, کمک کردن, اسان کردن; USER: تسهیل, را تسهیل, تسهیل می, را تسهیل می, تسهیل می کند

GT GD C H L M O
facilitating /fəˈsɪl.ɪ.teɪt/ = VERB: تسهیل کردن, کمک کردن, اسان کردن; USER: تسهیل, را تسهیل, تسهیل در, تسهیل می, را تسهیل می

GT GD C H L M O
fact /fækt/ = NOUN: واقعیت, حقیقت, عمل, وجود مسلم; USER: حقیقت, واقع, واقعیت, این واقعیت, واقعیت این

GT GD C H L M O
factor /ˈfæk.tər/ = NOUN: عامل, عامل, فاکتور, ضریب, نماینده, عامل مشترک, حق العمل کار, عامل محافظت در برابر نور آفتاب; USER: عامل, فاکتور, عوامل, عاملی, ضریب

GT GD C H L M O
feels /fiːl/ = USER: احساس, احساس می کند, احساس می, احساس میکند, را احساس می کند

GT GD C H L M O
few /fjuː/ = ADJECTIVE: معدود, کمی از; ADVERB: اندک, اندکی از; NOUN: کم, مقدار ناچیز; USER: کمی از, چند, معدود, کم, اندک

GT GD C H L M O
filled /-fɪld/ = ADJECTIVE: توپر; USER: پر, پر شده, پر از, را پر, پر می

GT GD C H L M O
finance /ˈfaɪ.næns/ = NOUN: دارایی, مالیه, سرمایه گذاری, علم دارایی; VERB: سرمایهتهیه کردن, تهیه پول کردن, سرمایه گذاری کردن, در کارهای مالی داخل شدن; USER: سرمایه گذاری, تامین مالی, تأمین مالی, تأمین منابع مالی, دارایی

GT GD C H L M O
find /faɪnd/ = VERB: یافتن, پیدا کردن, جستن, کشف کردن, تشخیص دادن; NOUN: یابنده, چیز یافته; USER: پیدا کردن, پیدا, پیدا کنید, یافتن, را پیدا

GT GD C H L M O
first /ˈfɜːst/ = first, first, first, نخست, یکم, مقدم, مقدماتی; ADVERB: اولا; USER: اولین, اول, برای اولین بار, نخستین, نخست

GT GD C H L M O
fit /fɪt/ = ADJECTIVE: مناسب, سازگار, شایسته, تندرست, در خور, مستعد; NOUN: حمله, غش, بیهوشی; VERB: متناسب کردن, خوردن, مجهز کردن; USER: مناسب, جا, متناسب, جا داد, متناسب با

GT GD C H L M O
five /faɪv/ = عدد پنج; USER: پنج, و پنج, از پنج, پنج نفر, پنج تن

GT GD C H L M O
focus /ˈfəʊ.kəs/ = NOUN: کانون, مرکز توجه, مرکز, فاصله کانونی, نقطه تقاطع, کانون عدسی, قطب; VERB: متمرکز کردن, متمرکز کردن توجه, بکانون اوردن, میزان کردن; USER: کانون, تمرکز, متمرکز, تمرکز می کنند, تمرکز کنید

GT GD C H L M O
folks /fəʊk/ = NOUN: مردم, گروه, خلق, قوم و خویش, ملت; USER: مردمی, از مردمی, مردمی در, مردمی که, مردمی را

GT GD C H L M O
follow /ˈfɒl.əʊ/ = VERB: دنبال کردن, پیروی کردن, تعقیب کردن, پیروی کردن از, متابعت کردن, فهمیدن, درک کردن, در ذیل امدن; NOUN: استنباط; USER: دنبال کردن, دنبال, را دنبال, به دنبال, دنبال کنید

GT GD C H L M O
footsteps /ˈfʊt.step/ = NOUN: گام, قدم, گام برداری, جای پا, جاپا, پی, رد پا; USER: رد پای, قدم به قدم, جای پای, پا جای پای, قدم های

GT GD C H L M O
for /fɔːr/ = PREPOSITION: برای, مربوط به, بخاطر, در برابر, بمنظور, برای اینکه, در مدت, در مقابل, بجهت, از طرف, بجای; CONJUNCTION: زیرا که; USER: برای, را برای, به مدت, ها برای, شده برای

GT GD C H L M O
force /fɔːs/ = NOUN: زور, نیرو, تحمیل, قوا, شدت, جبر, شدت عمل, نفوذ, بردار نیرو; VERB: مجبور کردن, راندن, قفل را شکستن; USER: مجبور, وادار, را مجبور, را وادار, وادار کردن

GT GD C H L M O
form /fɔːm/ = NOUN: فرم, شکل, صورت, برگه, فورم, گونه, روش, ورقه, ترکیب, ظاهر, وجه, ریخت; USER: فرم, شکل, صورت, گونه, برگه

GT GD C H L M O
forward /ˈfɔː.wəd/ = ADVERB: جلو, به جلو, پیش, به پیش, بطرف جلو, ببعد; ADJECTIVE: جلوی, گستاخ, جسور; VERB: ارسال کردن, رساندن, جلوانداختن, فرستا دن; NOUN: بازی کن ردیف جلو; USER: به جلو, جلو, رو به جلو, پیش, به پیش

GT GD C H L M O
fostering /ˈfɒs.tər/ = VERB: پرورش دادن, پروردن, غذا دادن, شیر دادن; USER: پرورش, تقویت, ترویج, حمایت از, پرورش دادن

GT GD C H L M O
found /faʊnd/ = VERB: بنیاد نهادن, تاسیس کردن, ریختن, قالب کردن, ذوب کردن, قالب ریزی کردن, ساختن, پایه زدن, تشکیل دادن, ساختمان کردن, بر پا کردن; NOUN: ریخته گری; ADJECTIVE: مکتشف; USER: یافت, پیدا, در بر داشت, یافت می, یافت شده

GT GD C H L M O
four /fɔːr/ = عدد چهار; USER: چهار, از چهار, در چهار, چهار نفر, و چهار

GT GD C H L M O
frame /freɪm/ = NOUN: قاب, چارچوب, چهارچوب, اسکلت, بدن, ساختمان, تنه, سفت کاری, قاعده; VERB: تنظیم کردن, قاب گرفتن, قاب کردن, چارچوب گرفتن, بیان کردن; USER: قاب, فریم, چارچوب, چهارچوب, اسکلت

GT GD C H L M O
frameworks /ˈfreɪm.wɜːk/ = NOUN: چارچوب, کالبد, بدنه, چهارچوبه, چوب بست, استخوان بندی; USER: چارچوب, چارچوبهای, چارچوب های, چارچوبها, چارچوب ها

GT GD C H L M O
from /frɒm/ = PREPOSITION: از, از روی, از پیش, بواسطه, در نتیجه; USER: از, را از, که از, ها از, و از

GT GD C H L M O
fronts /frʌnt/ = NOUN: جلو, جبهه, نما, پیش, جبهه جنگ, صف پیش; USER: جبهه, جبهه ها, جبهه های, جبهههای, جبهه به

GT GD C H L M O
fun /fʌn/ = NOUN: سرگرمی, بازی, شوخی, خوشی, بازیچه; VERB: شوخی کردن; USER: سرگرمی, سرگرم کننده, های سرگرم کننده, شوخی, سرگرم کننده را

GT GD C H L M O
functional /ˈfʌŋk.ʃən.əl/ = ADJECTIVE: تابعی, وظیفه ای, در حال کار, وابسته به وظایف اعضاء, وظیفه دار, وابسته به شغل و پیشه; NOUN: وظیفه مندی; USER: تابعی, عملکردی, کارکردی, عملکردی است, های عملکردی

GT GD C H L M O
funded /fʌnd/ = VERB: تهیه وجه کردن, سرمایه گذاری کردن; USER: بودجه, تمویل, تامین مالی, حمایت مالی, تمویل شده

GT GD C H L M O
future /ˈfjuː.tʃər/ = ADJECTIVE: بعدی, مربوط باینده; NOUN: اینده, بعد اینده, اتیه; USER: بعدی, آینده, در آینده, آینده ای, های آینده

GT GD C H L M O
gaining /ɡeɪn/ = VERB: رسیدن, پیدا کردن, سود بردن, نائل شدن, بدست اوردن, کسب کردن, نائل شدن به, فایده دیدن, فایده بردن, بهبودی یافتن, زیاد شدن, تسخیر کردن, پیش رفتن; USER: به دست آوردن, دست آوردن, کسب, بدست آوردن, در حال کسب

GT GD C H L M O
gaps /ɡæp/ = NOUN: شکاف, وقفه, درز, رخنه, شق, اختلاف زیاد, دهنه, جای باز; USER: شکاف, شکاف ها, شکاف های, شکافهای, شکاف های موجود

GT GD C H L M O
gathering /ˈɡæð.ər.ɪŋ/ = NOUN: گرد اوری, جماعت همراهان; USER: جمع آوری, جمع, تجمع, به جمع آوری, برای جمع آوری

GT GD C H L M O
gauge /ɡeɪdʒ/ = NOUN: اندازه, پیمانه, درجه, مقیاس, گرو, معیار, اندازه گیر, وثیقه, وسیله اندازهگیری, مصرف سنج, ضخامت ورق فلزی یا قطر سیم و غیره; VERB: اندازه گرفتن, پیمانه کردن, ازمایش کردن, گرو گذاشتن, شرط بستن; USER: اندازه, درجه, اندازه گرفتن, پیمانه کردن, ازمایش کردن

GT GD C H L M O
generation /ˌdʒen.əˈreɪ.ʃən/ = NOUN: نسل, تولید, زایش, تولید نیرو, قبیله, پشت; USER: نسل, تولید, های نسل, از نسل, نسل های

GT GD C H L M O
generic /dʒəˈner.ɪk/ = ADJECTIVE: عمومی, کلی, نوعی, جنسی, وابسته به تیره; USER: عمومی, کلی, ژنریک, های عمومی, عمومی است

GT GD C H L M O
geographies = NOUN: جغرافیا, جغرافی, علم جغرافیا, شرح; USER: جغرافیای, جغرافیاهای, جغرافیایی, مناطق جغرافیایی, محدودههای جغرافیایی,

GT GD C H L M O
get /ɡet/ = VERB: رسیدن, زدن, بدست اوردن, فهمیدن, حاصل کردن, کسب کردن, فراهم کردن, تحصیل کردن, تهیه کردن, ربودن, تصرف کردن; NOUN: زایش, تولد; USER: رسیدن, دریافت, دریافت کنید, بدست آوردن, را دریافت

GT GD C H L M O
gets /ɡet/ = NOUN: زایش, تولد; USER: می شود, شود, میشود, می شود به, می شود در

GT GD C H L M O
give /ɡɪv/ = VERB: دادن, دادن, بخشیدن, ارائه دادن, رساندن, واگذار کردن, اتفاق افتادن, بمعرض نمایش گذاشتن, تخصیص دادن, نسبت دادن به, شرح دادن; NOUN: دهش; USER: دادن, را, بدهد, من بدهید, به من بدهید

GT GD C H L M O
global /ˈɡləʊ.bəl/ = ADJECTIVE: جهانی, سراسری, کروی; USER: جهانی, جهانی را, جهانی به, جهانی در

GT GD C H L M O
go /ɡəʊ/ = VERB: رفتن, راه رفتن, گشتن, گذشتن, شدن, روانه ساختن, رهسپار شدن, کار کردن, رواج داشتن, روی دادن, راهی شدن; NOUN: سیر; USER: رفتن, بروید, برود, برو, رفتن به

GT GD C H L M O
goal /ɡəʊl/ = NOUN: هدف, دروازه, منظور, مقصد, مقصود, دروازه بان; VERB: گل زدن, هدفی در پیش داشتن; USER: هدف, دروازه, هدف این, به هدف

GT GD C H L M O
going /ˈɡəʊ.ɪŋ/ = NOUN: رفتن, جریان, گام, عزیمت, وضع زمین, وضع جاده, زمین جاده, پهنای پله, مشی زندگی; ADJECTIVE: جاری, رایج, موجود, سایر; USER: رفتن, قصد, رفتن به, جریان, قصد دارم

GT GD C H L M O
great /ɡreɪt/ = ADJECTIVE: بزرگ, عالی, کبیر, عظیم, زیاد, فراوان, مهم, هنگفت, معتبر, متعال, خطیر, ماهر; USER: بزرگ, عالی, عظیم, زیاد, فراوان

GT GD C H L M O
greatest /ɡreɪt/ = USER: بزرگترین, بیشترین, بزرگ ترین, بزرگ, از بزرگترین

GT GD C H L M O
group /ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن; VERB: گروه بندی کردن, دسته دسته کردن, جمع شدن, طبقه بندی کردن; USER: گروه, گروهی, در گروه, گروه های, دسته

GT GD C H L M O
groups /ɡruːp/ = NOUN: گروه, دسته, جمعیت, غند, انجمن; USER: گروه, گروه های, از گروه, گروه ها, از گروه های

GT GD C H L M O
grow /ɡrəʊ/ = VERB: شدن, رشد کردن, بزرگ شدن, کاشتن, روییدن, گشتن, بالیدن, رستن, سبز شدن, زیاد شدن, ترقی کردن, رویانیدن, برزگ شدن, سبز کردن, عمل امدن; USER: رشد, رشد می کنند, رشد کند, به رشد, رشد کنند

GT GD C H L M O
growing /ˈɡrəʊ.ɪŋ/ = VERB: شدن, رشد کردن, بزرگ شدن, کاشتن, روییدن, گشتن, بالیدن, رستن, سبز شدن, زیاد شدن, ترقی کردن, رویانیدن, برزگ شدن, سبز کردن, عمل امدن; USER: در حال رشد, رشد, حال رشد, رو به رشد, حال رشد است

GT GD C H L M O
growth /ɡrəʊθ/ = NOUN: رشد, افزایش, پیشرفت, اثر, ترقی, تومور, نتیجه, حاصل, نمود, روش, گوشت زیادی, چيز زائد; USER: رشد, رشد و, افزایش, رشد را, و رشد

GT GD C H L M O
hackathon = USER: هکاتون,

GT GD C H L M O
had /hæd/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: حال, به حال, بود, داشته, تا به حال

GT GD C H L M O
half /hɑːf/ = NOUN: نیمی, نیمه, نیم, نصف, نصفه, شقه, طرف, شریک; ADJECTIVE: ناقص; ADVERB: بطور ناقص; USER: نیم, نیمه, نیمی, نصف, نیمی از

GT GD C H L M O
happen /ˈhæp.ən/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, شدن, روی دادن, واقع شدن, تصادفا برخورد کردن, پیشامدکردن, ناگهان رخ دادن, صورت گرفتن, رخ دادن، اتفاق افتادن; USER: اتفاق می افتد, رخ می دهد, رخ دهد, رخ می, اتفاقی می افتد

GT GD C H L M O
happens /ˈhæp.ən/ = VERB: رخ دادن, اتفاق افتادن, شدن, روی دادن, واقع شدن, تصادفا برخورد کردن, پیشامدکردن, ناگهان رخ دادن, صورت گرفتن, رخ دادن، اتفاق افتادن; USER: اتفاق می افتد, اتفاقی می افتد, رخ می دهد, اتفاق می افتد این, این اتفاق می افتد

GT GD C H L M O
hard /hɑːd/ = ADJECTIVE: سخت, دشوار, مشکل, سفت, شدید, سنگین, قوی, سخت گیر, زمخت, نامطبوع, قسی; ADVERB: در مضیقه; USER: سخت, دشوار, مشکل, به سختی, سخت و

GT GD C H L M O
has /hæz/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: است, دارد, شده است, کرده است, است که

GT GD C H L M O
have /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; NOUN: مالک; USER: داشتن, داشته, دارند, دارای, داشته باشند

GT GD C H L M O
having /hæv/ = VERB: داشتن, دارا بودن, کردن, گذاشتن, رسیدن به, مالک بودن, وادار کردن, باعی انجام کاری شدن, دانستن, صرف کردن, جلب کردن, بدست اوردن, در مقابل دارا, بهره مند شدن از; USER: داشتن, با داشتن, دارا بودن, به داشتن, اختیار داشتن

GT GD C H L M O
he /hiː/ = PRONOUN: او, او, خودش, جانور نر; USER: او, وی, او به, او را, او در

GT GD C H L M O
hear /hɪər/ = VERB: شنیدن, گوش کردن, گوش دادن به, پذیرفتن, استماع کردن, درک کردن, اطاعت کردن; USER: شنیدن, بشنوند, بشنود, می شنوید, را بشنود

GT GD C H L M O
help /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; VERB: کمک کردن, مدد رساندن, سودمند واقع شدن, یاری کردن, مساعدت کردن, همدستی کردن, بهتر کردن، چاره کردن; USER: کمک, کمک کند, کمک به, به کمک, یاری

GT GD C H L M O
helpful /ˈhelp.fəl/ = ADJECTIVE: مفید, کمک کننده; USER: مفید, کمک کننده, مفید باشد, مفید باشند, مفید واقع

GT GD C H L M O
helps /help/ = NOUN: کمک, یاری, مساعدت, امداد, نوکر, مزدور, پایمردی; USER: کمک می کند, کمک می کند تا, کمک میکند, کمک میکند تا, کمک می کند که

GT GD C H L M O
her /hɜːr/ = PRONOUN: اورا, باو, مال او, ... او, ان زن را, خودمانی; USER: او, او را, خود را, به او, خود را به

GT GD C H L M O
here /hɪər/ = ADVERB: اینجا, در این جا, اکنون, در این موقع, در این باره, بدین سو; USER: اینجا, در اینجا, به اینجا, اینجا به, در اینجا به

GT GD C H L M O
high /haɪ/ = ADJECTIVE: عالی, زیاد, بلند, مرتفع, گزاف, بلند پایه, رفیع, متعال, علوی, رشید, وافرگران; NOUN: جای مرتفع; USER: زیاد, بالا, بلند, بالا است, عالی

GT GD C H L M O
host /həʊst/ = NOUN: میزبان, دسته, سپاه, صاحبخانه, مهمانخانه دار, خانه دار, ازدحام, مهمان دار, انگل دار, خواجه, گروه; USER: میزبان, های میزبان, میزبان را, میزبان در, میزبان از

GT GD C H L M O
hours /aʊər/ = NOUN: ساعت, وقت, مدت کم; USER: ساعت, ساعات, ساعت در, ساعت به, ساعت است

GT GD C H L M O
how /haʊ/ = ADVERB: چگونه, چگونگی, چه, چطور, چنانکه, از چه طریق, به چه سبب; NOUN: چگونگی, طرز, روش, راه, کیفیت, سان, متد; USER: چگونه, چگونگی, چه, چطور, طرز

GT GD C H L M O
hubs /hʌb/ = NOUN: قطب, توپی چرخ; USER: هاب, مراکز, هاب ها, حتی هاب, هاب های

GT GD C H L M O
i /aɪ/ = PRONOUN: من, خودم, اول شخص مفرد; NOUN: نهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: من, من به, که من, من در, من از

GT GD C H L M O
idea /aɪˈdɪə/ = NOUN: فکر, اندیشه, تصور, انگاره, طرز تفکر, طرز فکر, خیال, خاطر, معنی, خاطره, گمان, نیت, مراد, اگاهی, نقشه کار; USER: فکر, ایده, این ایده, اندیشه, ایده را

GT GD C H L M O
ideas /aɪˈdɪə/ = NOUN: فکر, اندیشه, تصور, انگاره, طرز تفکر, طرز فکر, خیال, خاطر, معنی, خاطره, گمان, نیت, مراد, اگاهی, نقشه کار; USER: ایده ها, ایده, ایده های, ایده هایی, از ایده

GT GD C H L M O
ideation /ˌaɪdiˈeɪʃən/ = USER: افکار, اندیشه پردازی, ایده پردازی, تفکر, انگاره ناپرداز,

GT GD C H L M O
identifying /aɪˈden.tɪ.faɪ/ = VERB: شناختن, یکی کردن, تمیز کردن, تشخیص هویت دادن, تمیز دادن; USER: شناسایی, شناخت, تشخیص, شناسائی, برای شناسایی

GT GD C H L M O
if /ɪf/ = CONJUNCTION: اگر, چنانچه, چه, هر گاه, کاش, ایا, خواه, هر وقت, ای کاش, بفرض; NOUN: شرط, تصور; USER: اگر, در صورت, در صورتی, چنانچه

GT GD C H L M O
impact /imˈpakt/ = NOUN: ضربه, اصابت, اثر شدید, ضربت, ضرب, تماس; VERB: بهم فشردن, پیچیدن, با شدت ادا کردن, با شدت اصابت کردن, زیر فشار قرار دادن; USER: ضربه, تاثیر, تأثیر, اثر, و تاثیر

GT GD C H L M O
implement /ˈɪm.plɪ.ment/ = NOUN: انجام, اجراء, ابزار, الت, افزار, اسباب; VERB: انجام دادن, ایفاء کردن, اجراء کردن; USER: انجام, پیاده سازی, اجرای, را پیاده سازی, اجراء

GT GD C H L M O
important /ɪmˈpɔː.tənt/ = ADJECTIVE: مهم, عمده, با اهمیت, پر اهمیت, خطیر, ژرف, فوق العاده; USER: مهم, مهمی, مهم است, های مهم, بسیار مهم

GT GD C H L M O
in /ɪn/ = PREPOSITION: به, از, با, توی, هنگام, روی, بر حسب, در ظرف, بالای, نزدیک, اندر, در توی, بطرف, نزدیک ساحل; USER: به, در, را در, از, با

GT GD C H L M O
including /ɪnˈkluː.dɪŋ/ = ADJECTIVE: محتوی; USER: از جمله, جمله, شامل, که شامل, به شمول

GT GD C H L M O
independently /ˌindəˈpendəntli/ = ADVERB: سوا, سرخود; USER: به طور مستقل, مستقل, طور مستقل, به طور جداگانه, به صورت مستقل

GT GD C H L M O
individual /ˌindəˈvijəwəl/ = ADJECTIVE: فردی, تک, منحصر بفرد, متعلق بفرد; NOUN: فرد, شخص; USER: فرد, فردی, های فردی, شخص, منحصر به فرد

GT GD C H L M O
industrial /ɪnˈdʌs.tri.əl/ = ADJECTIVE: صنعتی, دارای صنایع بزرگ; NOUN: اهل صنعت; USER: صنعتی, های صنعتی, صنعتی می, صنعتی و

GT GD C H L M O
industry /ˈɪn.də.stri/ = NOUN: صنعت, صنایع, ابتکار, مجاهدت, پیشه و هنر; USER: صنعت, صنایع, در صنعت, صنعت به, های صنعت

GT GD C H L M O
information /ˌɪn.fəˈmeɪ.ʃən/ = NOUN: اطلاعات, اطلاع, معلومات, اخبار, خبر, سوابق, مفروضات, اگاهگان, پرسشگاه, استخبار, سراغ; USER: اطلاعات, اطلاعات در, اطلاعات را, معلومات, اطلاع

GT GD C H L M O
infrastructure /ˈinfrəˌstrəkCHər/ = NOUN: شالوده, زیر بنا, زیر سازی, سازمان, پیدایش; USER: شالوده, زیرساخت, زیرساخت های, زیرساخت ها, زیر ساخت های

GT GD C H L M O
infused /ɪnˈfjuːz/ = VERB: دم کردن, ریختن, بر انگیختن, القاء کردن, پاشیدن; USER: تزریق, القاء, تزریق شده, infused است, القا

GT GD C H L M O
initial /ɪˈnɪʃ.əl/ = ADJECTIVE: ابتدایی, اول, نخستین, اولین, بدوی, اصلی, اغازی, واقع در اغاز; VERB: در اغاز قرار دادن, پاراف کردن, اغاز کردن; NOUN: اولین قسمت, نخستین حروف نام و نام خانوادگی را نوشتن; USER: اول, اولیه, ابتدایی, نخستین, اولین

GT GD C H L M O
innovation /ˌɪn.əˈveɪ.ʃən/ = NOUN: ابداع, بدعت, تغییر, چیز تازه, نو اوری; USER: ابداع, نوآوری, نوآوری در, نوآوری های, بدعت

GT GD C H L M O
innovative /ˈɪn.ə.və.tɪv/ = USER: نوآورانه, ابتکاری, های نوآورانه, های ابتکاری, های مبتکرانه

GT GD C H L M O
instance /ˈɪn.stəns/ = NOUN: نمونه, مثال, مورد, مثل, لحظه, شاهد, سرمشق; VERB: بعنوان مثال ذکر کردن; USER: مثال, عنوان مثال, نمونه, به عنوان مثال, مورد

GT GD C H L M O
intelligence /inˈtelijəns/ = NOUN: هوش, جاسوسی, بینش, خرد, ذکاوت, فهم, فراست, زیرکی, اگاهی, روح پاک یا دانشمند; USER: هوش, اطلاعاتی, های اطلاعاتی, جاسوسی, دانایی و آگاهی

GT GD C H L M O
interact /ˌɪn.təˈrækt/ = VERB: متقابلا اثر کردن, فعل و انفعال داخلی داشتن; USER: تعامل, ارتباط برقرار, ارتباط برقرار کردن, در تعامل, تعامل داشته

GT GD C H L M O
internally /ɪnˈtɜː.nəl/ = USER: داخلی, داخل, درونی, در داخل, داخلی به

GT GD C H L M O
interview /ˈɪn.tə.vjuː/ = NOUN: مذاکره, مصاحبه کردن, دیدار مصاحبه; USER: مصاحبه, مصاحبه ای, مصاحبه با, از مصاحبه, مصاحبه را

GT GD C H L M O
into /ˈɪn.tuː/ = PREPOSITION: به, توی, بسوی, نسبت به, در میان, بطرف, اندر, در ظرف; USER: به, را, را به, را در, به داخل

GT GD C H L M O
intranet /ˈɪn.trə.net/ = USER: اینترانت, اینترانت را, های اینترانت, شبکه اینترانت, اینترانت در

GT GD C H L M O
intuitive /ɪnˈtjuː.ɪ.tɪv/ = ADJECTIVE: حسی, مستقیما درک کننده, بصیر, مبنی بر درک یا انتقال مستقیم; USER: حسی, بصری, شهودی, بصری ساده, بصری است

GT GD C H L M O
is /ɪz/ = VERB: است، هست; USER: است, باشد, می باشد, شده است

GT GD C H L M O
isolation /ˌaɪ.səl.eɪ.ʃən/ = NOUN: انزوا, کناره گیری; USER: انزوا, جداسازی, انزوای, ایزوله, از انزوا

GT GD C H L M O
it /ɪt/ = PRONOUN: آن, ان, او, ان چیز, ان جانور; USER: آن, از آن, در آن, آن را به, به آن

GT GD C H L M O
its /ɪts/ = PRONOUN: مال آن, مال ان, خودمانی, ... آن; USER: آن, خود, خود را, آن را, آن در

GT GD C H L M O
itself /ɪtˈself/ = PRONOUN: خود, خودش; USER: خود, خود را, خودش, خودی خود, به خودی خود

GT GD C H L M O
job /dʒɒb/ = NOUN: کار, شغل, امر, ایوب, ساخت; VERB: مقاطعه کاری کردن, دلالی کردن; USER: کار, شغل, های شغلی, کار را, کار در

GT GD C H L M O
joined /join/ = ADJECTIVE: پیوسته; USER: پیوسته, پیوست, ملحق, پیوستند, ملحق شده

GT GD C H L M O
just /dʒʌst/ = ADVERB: فقط, تنها, عینا, در همان دم, اندکی پیش; ADJECTIVE: درست, عادل, منصفانه, منصف, مقتضی, باانصاف; NOUN: دادگر; USER: فقط, تنها, درست, فقط به, عادل

GT GD C H L M O
keep /kiːp/ = VERB: نگاه داشتن, حفظ کردن, ادامه دادن, نگه داری کردن, اداره کردن, مداومت بامری دادن, جلو گیری کردن; NOUN: حفاظت, نگاهداری, توجه, امانت داری, علوفه; USER: نگاه داشتن, حفظ, نگه داشتن, نگه دارید, را نگه دارید

GT GD C H L M O
key /kiː/ = NOUN: کلید, مفتاح, مایه, وسیله راه حل, جزیره کوچک سنگی یا مرجانی, راهنما; ADJECTIVE: عمده; VERB: کلید بستن, کلید کردن, کوک کردن, با اچار بستن; USER: کلید, کلیدی, های کلیدی, کلیدی است, عمده

GT GD C H L M O
killer /ˈkɪl.ər/ = NOUN: قاتل, کشنده, مخرب زندگی, خونی; USER: قاتل, کشنده, های کشنده, های قاتل, قاتل است

GT GD C H L M O
knew /njuː/ = VERB: دانستن, شناختن; USER: می دانستند, می دانستم, می دانستم که, را می دانستند, می دانستند که

GT GD C H L M O
know /nəʊ/ = VERB: دانستن, شناختن, خبر داشتن, اگاه بودن; USER: دانستن, دانم, می دانیم, می دانید, می دانند

GT GD C H L M O
knowledge /ˈnɒl.ɪdʒ/ = NOUN: دانش, علم, معرفت, اطلاع, دانایی, اگاهی, عرفان, بصیرت, وقوف, سامان, فضیلت; USER: دانش, علم, معرفت, اطلاع, دانایی

GT GD C H L M O
landscape /ˈlænd.skeɪp/ = NOUN: چشم انداز, منظره, خاکبرداری وخیابان بندی کردن, دور نما; VERB: با منظره تزئين کردن; USER: چشم انداز, منظره, چشم انداز های, چشم انداز به

GT GD C H L M O
large /lɑːdʒ/ = ADJECTIVE: بزرگ, وسیع, درشت, فراوان, حجیم, هنگفت, پهن, جامع, جادار, کامل, سترگ, لبریز, بسیط; USER: بزرگ, های بزرگ, بزرگ است, بزرگ و, وسیع

GT GD C H L M O
largely /ˈlɑːdʒ.li/ = USER: تا حد زیادی, عمدتا, به طور عمده, تا حد زیادی به, تا حد زیادی در

GT GD C H L M O
latest /ˈleɪ.tɪst/ = ADJECTIVE: بعدی; USER: آخرین, موضوعات, جدیدترین, تمام, تازه ترین

GT GD C H L M O
launch /lɔːntʃ/ = VERB: انداختن, روانه کردن, شروع کردن, پرت کردن, اقدام کردن, پراندن; NOUN: به آب انداختن کشتی; USER: انداختن, راه اندازی, را راه اندازی, راه اندازی کنند, راه اندازی می

GT GD C H L M O
lead /liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله; VERB: رهبری کردن, هدایت کردن, سوق دادن, بردن; USER: رهبری, منجر, منجر شود, سرب, هدایت

GT GD C H L M O
leader /ˈliː.dər/ = NOUN: رهبر, فرمانده, رئيس, راس, پیشقدم, راهنما, قائد, پیشوا, سر دسته, سالار, سرور, سر کرده, سرمقاله; USER: رهبر, رهبری, از رهبران, فرمانده

GT GD C H L M O
leaders /ˈliː.dər/ = NOUN: رهبر, فرمانده, رئيس, راس, پیشقدم, راهنما, قائد, پیشوا, سر دسته, سالار, سرور, سر کرده, سرمقاله; USER: رهبران, از رهبران, به رهبران, که رهبران, رهبران این

GT GD C H L M O
leadership /ˈliː.də.ʃɪp/ = NOUN: رهبری, برتری, راهنمایی, سرکردگی, تصدی; USER: رهبری, های رهبری, قدرت رهبری او, رهبری را, به رهبری

GT GD C H L M O
leads /liːd/ = NOUN: سرب, هدایت, رهبری, تقدم, پیش افت, راهنمایی, سبقت, شاقول گلوله, سر پوش, راه آب, مدرک; USER: منجر می شود, منجر, منجر می, منجر به, منجر میشود

GT GD C H L M O
learn /lɜːn/ = VERB: یاد گرفتن, دانستن, فرا گرفتن, خواندن, اموختن, اگاهی یافتن, خبر گرفتن; USER: یاد بگیرند, یادگیری, یاد می گیرند, یاد بگیرند که, را یاد بگیرند

GT GD C H L M O
learned /ˈlɜː.nɪd/ = ADJECTIVE: دانا, فضلا, فاضل, عالم, عارف, قاضل, طالب علم; USER: آموخته, یاد گرفته, آموخته شده, را آموخته, آموخته است

GT GD C H L M O
learning /ˈlɜː.nɪŋ/ = NOUN: یادگیری, فراگیری, دانش, اطلاع, معرفت, فضل وکمال, فضیلت, عرفان; USER: یادگیری, در یادگیری, های یادگیری, فراگیری, یادگیری در

GT GD C H L M O
lengths /leŋθ/ = NOUN: طول, مدت, قد, درازا, امتداد, درجه, مد; USER: طول, طول های, طولهای, با طول, با طول های

GT GD C H L M O
let /let/ = VERB: اجازه دادن, گذاشتن, اجاره دادن, رها کردن, ول کردن, اجاره رفتن, درنگ کردن; NOUN: مانع, انسداد, اجاره دهی; USER: اجازه, اجازه دهید, اجازه بدهید, اجازه می, اجازه دهید به

GT GD C H L M O
level /ˈlev.əl/ = NOUN: سطح, میزان, تراز, سویه, هم تراز, الت ترازگیری; ADJECTIVE: مسطح, هموار, مساوی, یک نواخت; VERB: تراز کردن, مسطح کردن یاشدن; USER: سطح, میزان, در سطح, تراز, به سطح

GT GD C H L M O
leverage /ˈliː.vər.ɪdʒ/ = NOUN: قدرت نفوذ, شیوه بکار بردن اهرم, کار اهرم, دستگاه اهرمی, وسیله نفوذ, نیرو; USER: قدرت نفوذ, اهرم, اهرم فشار, اهرم های, نسبت بدهی به دارایی

GT GD C H L M O
leveraged /ˈliː.vər.ɪdʒ/ = USER: قوی تر, اهرمی, قوی, اهرم, شرکت ارزش کاملا یکسانی

GT GD C H L M O
licensing /ˈlīsəns/ = VERB: اجازه رفتن دادن, پروانه دادن, مرخص کردن; USER: صدور مجوز, مجوز, صدور پروانه, های صدور مجوز, های مجوز

GT GD C H L M O
like /laɪk/ = ADJECTIVE: مانند, همچون, همانند, شبیه; CONJUNCTION: مثل; PREPOSITION: مثل, چون, سان, چنان; NOUN: نظیر; ADVERB: بسان; VERB: دوست داشتن; USER: مانند, مثل, شبیه, همچون, چون

GT GD C H L M O
likely /ˈlaɪ.kli/ = ADVERB: احتمالا, شاید; ADJECTIVE: احتمالی, محتمل, باور کردنی, راست نما; USER: احتمالا, به احتمال زیاد, محتمل, احتمال وجود دارد, احتمالی

GT GD C H L M O
limited /ˈlɪm.ɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: محدود, منحصر, مشروط; USER: محدود, محدودی, محدود است, محدود شده, محدود به

GT GD C H L M O
line /laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده; VERB: پوشاندن, خط کشیدن; USER: خط, سطر, از خط, در خط, رده

GT GD C H L M O
lines /laɪn/ = NOUN: خط, سطر, مسیر, رده, ردیف, رشته, سیم, بند, طرح, جاده, ریسمان, رسن, دهنه, لجام, مسیر کهباخط کشی مشخص میشود; USER: خطوط, خط, از خطوط, خطوط را, خطوط و

GT GD C H L M O
link /lɪŋk/ = NOUN: پیوند, زنجیر, حلقه زنجیر, دانه زنجیر, بند, قلاب; VERB: پیوند دادن, بهم پیوستن, متصل کردن, جفت کردن; USER: پیوند, لینک, پیوند دارند, لینک های, لینک کنید

GT GD C H L M O
listen /ˈlɪs.ən/ = VERB: گوش دادن, شنیدن, پذیرفتن, استماع کردن, پیروی کردن از; USER: گوش دادن, گوش, گوش دهید, شنیدن, گوش دادن به

GT GD C H L M O
locations /ləʊˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: محل, مکان, موقعیت, جا, تعیین محل, اندری; USER: مکان, محل, مکان های, نقاط, محل های

GT GD C H L M O
long /lɒŋ/ = ADJECTIVE: بلند, طولانی, دراز, طویل, دیر, مدید, مفصل, کشیده, متوالی, ژرف; ADVERB: گذشته از وقت; VERB: اشتیاق داشتن, میل داشتن, ارزوی چیزی را داشتن, مناسب بودن; USER: طولانی, بلند, دراز, های طولانی, طولانی مدت

GT GD C H L M O
look /lʊk/ = NOUN: نگاه, ظاهر, نظر, قیافه; VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: نگاه, نگاه کنید, نظر, ظاهر, نگاه کردن

GT GD C H L M O
looking /ˌɡʊdˈlʊk.ɪŋ/ = VERB: نگاه کردن, دیدن, نگریستن, پاییدن, چشم را بکار بردن, وانمود کردن, بنظر امدن، مراقب بودن; USER: به دنبال, دنبال, نگاه, دنبال آن, دنبال آن هستید

GT GD C H L M O
lot /lɒt/ = NOUN: قطعه, قرعه, سهم, سرنوشت, چندین, قسمت, محوطه, قطعه زمین, بخش; ADVERB: خیلی, بسیار, بسی; USER: خیلی, بسیاری, زیادی, تعداد زیادی, بسیار

GT GD C H L M O
love /lʌv/ = NOUN: عشق, محبت, مهر, معشوقه, مهربانی, خاطرخواهی; VERB: دوست داشتن, عشق داشتن; USER: عشق, دوست دارم, را دوست دارم, را دوست, دوست داشتن

GT GD C H L M O
machine /məˈʃiːn/ = NOUN: ماشین, دستگاه; VERB: ماشین کردن, با ماشین رفتن; USER: ماشین, دستگاه, ماشین آلات, و ماشین آلات, ماشین های

GT GD C H L M O
made /meɪd/ = ADJECTIVE: ساخته, مصنوع, تربیت شده, معمول; USER: ساخته, ساخته شده, شده, ساخته شده است, شده است

GT GD C H L M O
major /ˈmeɪ.dʒər/ = ADJECTIVE: عمده, بزرگ, اعظم, بزرگتر, ارشد, کبیر, اکبر, بالغ, مهاد, بیشتر, بیشین; NOUN: سرگرد; VERB: متخصص شدن; USER: عمده, بزرگ, اصلی, عمده ای, های بزرگ

GT GD C H L M O
make /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; VERB: ساختن, درست کردن, ایجاد کردن, انجام دادن, بوجود اوردن, تصنیف کردن, باعی شدن, وادار یا مجبور کردن, تاسیس کردن, گاییدن; USER: ساخت, را, ایجاد, ساختن, را در

GT GD C H L M O
makes /meɪk/ = NOUN: ساخت, نظیر, ساختمان; USER: می سازد, باعث, باعث می شود, می کند, را می سازد

GT GD C H L M O
making /ˈmeɪ.kɪŋ/ = NOUN: ساخت, ترکیب, ساختمان, مایه کامیابی; USER: ساخت, گیری, ساختن, از ساخت, به ساخت

GT GD C H L M O
mandate /ˈmæn.deɪt/ = NOUN: فرمان, حکم, قیمومت, اختیار, تعهد, وکالتنامه; USER: حکم, قیمومت, فرمان, اختیار, تعهد

GT GD C H L M O
many /ˈmen.i/ = NOUN: بسیاری, گروه; ADVERB: خیلی, بسیار, چندین, زیاد, بسا; ADJECTIVE: چندین, متعدد, فراوان; USER: بسیاری, خیلی, چندین, بسیار, متعدد

GT GD C H L M O
marketing /ˈmɑː.kɪ.tɪŋ/ = NOUN: بازار یابی, علم فروش; USER: بازار یابی, بازاریابی, های بازاریابی, بازاریابی است, بازاریابی به

GT GD C H L M O
marketplace /ˈmɑː.kɪt.pleɪs/ = NOUN: بازار, بازار گاه, میدان فروش کالا; USER: بازار, بازار به, در بازار, بازار در, بازار فروش

GT GD C H L M O
matter /ˈmæt.ər/ = NOUN: ماده, موضوع, اهمیت, امر, مطلب, جسم, جوهر, چیز, ذات, ماهیت, نکته, خیم; VERB: اهمیت داشتن, مهم بودن; USER: ماده, اهمیت, موضوع, مطلب, امر

GT GD C H L M O
matters /ˈmæt.ər/ = NOUN: ماده, موضوع, اهمیت, امر, مطلب, جسم, جوهر, چیز, ذات, ماهیت, نکته, خیم; USER: مسائل, امور, مسائل مربوط, مسائل مربوط به, مورد مسائل

GT GD C H L M O
may /meɪ/ = VERB: میتوان, امکان داشتن, توانایی داشتن, قادر بودن, ایکاش; USER: ممکن است, ممکن, ممکن است به, ممکن است در

GT GD C H L M O
mba /ˌem.biːˈeɪ/ = USER: MBA, های MBA, MBA را, رشته MBA, MBA در

GT GD C H L M O
me /miː/ = PRONOUN: مرا, به من, خودم, بمن; USER: به من, من, مرا, من را, من به

GT GD C H L M O
meet /miːt/ = NOUN: نشست, جلسه, تقاطع; VERB: مواجه شدن با, ملاقات کردن, مواجه شدن, پیوستن, مصادف شدن با; ADJECTIVE: در خور, شایسته, مناسب, دلچسب; USER: ملاقات, دیدار با, برآورده, پاسخگویی به, دیدار خواهد کرد

GT GD C H L M O
mentioned /ˈmenCHən/ = ADJECTIVE: مذکور, نام برده, چیز ذکر شده; USER: مذکور, ذکر, ذکر شده, ذکر شد, نام برده

GT GD C H L M O
mentoring /ˈmen.tɔːr/ = USER: مشاوره, مربیگری, راهنمایی, تعلیم این نیرو

GT GD C H L M O
methods /ˈmeθ.əd/ = NOUN: روش, متد, شیوه, نوع, طرز, طریقه, سبک, رویه, اسلوب, روند, سیاق, مسلک; USER: روش, روشهای, روش ها, از روش, از روش های

GT GD C H L M O
middle /ˈmɪd.l̩/ = ADJECTIVE: میانه, وسط, متوسط, میانی, وسطی, بطرف وسط; NOUN: میانه, میان, مرکز, کمر; USER: وسط, متوسط, میانه, میانی, میان

GT GD C H L M O
might /maɪt/ = NOUN: قدرت, توان, زور, توانایی, نیرو, انرژی, توش; USER: قدرت, ممکن, ممکن است, ممکن است به, توانایی

GT GD C H L M O
mind /maɪnd/ = NOUN: ذهن, خاطر, عقل, خیال, ضمیر, خرد, سامان; VERB: یاداوری کردن, تذکر دادن, مراقب بودن, مواظبت کردن, ملتفت بودن; USER: ذهن, ذهن می, ذهن متبادر, در ذهن, ذهن متبادر می

GT GD C H L M O
mobile /ˈməʊ.baɪl/ = ADJECTIVE: سیار, متحرک, قابل تحرک, قابل حرکت; NOUN: خانه متحرک, غوغا; USER: سیار, های تلفن همراه, متحرک, تلفن همراه در, تلفن همراه به

GT GD C H L M O
modifications /ˌmɒd.ɪ.fɪˈkeɪ.ʃən/ = NOUN: اصلاح, تعدیل, پیرایش, تغییر و تبدیل, تصرف; USER: تغییرات, اصلاحات, اصلاح, اصلاحاتی, تغییر و

GT GD C H L M O
more /mɔːr/ = ADVERB: بیشتر, بیش, بعلاوه; ADJECTIVE: زیادتر; USER: بیشتر, بیش, تر, بیشتری, بیشتر در

GT GD C H L M O
most /məʊst/ = ADJECTIVE: بیشترین, بیش از همه, زیادترین; NOUN: مقدار زیاد; USER: بیشترین, ترین, بیشتر, اکثر, اغلب

GT GD C H L M O
much /mʌtʃ/ = ADVERB: بسیار, خیلی, زیاد, تقریبا, بسی, بفراوانیدور; ADJECTIVE: بمقدار زیاد, کاملا رشد کرده; USER: بسیار, خیلی, زیادی, زیاد, از حد

GT GD C H L M O
multi /mʌl.ti-/ = PREFIX: چند, بسیار, بیشتر, دارای تعداد زیاد, زیاد, متعدد; USER: چند, های چند, چند منظوره, به چند, از چند

GT GD C H L M O
multiple /ˈmʌl.tɪ.pl̩/ = ADJECTIVE: چندگانه, متعدد, چندین, گوناگون, چند برابر, فراوان, چند فاز, چند لا; NOUN: مضرب; USER: چندگانه, متعدد, چندین, های متعدد, گوناگون

GT GD C H L M O
muscles /ˈmʌs.l̩/ = NOUN: عضله, ماهیچه, نیروی عضلانی, پولک پولادین زره, صدف دو کپهای, صدف باریک دریایی و رودخانهای; USER: عضلات, ماهیچه, ماهیچه های, ماهیچه ها, عضلات را

GT GD C H L M O
must /mʌst/ = VERB: باید, بایست, میبایستی, لابد شدن; ADJECTIVE: فرض; USER: باید, باید به, باید در, را باید, که باید

GT GD C H L M O
my /maɪ/ = PRONOUN: مال من, متعلق بمن, ای وای, خودمانی, مربوط بمن; USER: من, ام, من به, من در, های من

GT GD C H L M O
myself /maɪˈself/ = PRONOUN: خودم, من خودم, شخص خودم; USER: خودم, خودم را, به خودم, خودم رو, خودم به

GT GD C H L M O
near /nɪər/ = ADJECTIVE: نزدیک, صمیمی; PREPOSITION: نزدیک, نزد, قریب, سر; ADVERB: تقریبا, پیش; VERB: نزدیک شدن; USER: نزدیک, نزدیکی, در نزدیکی, نزدیک به, تقریبا

GT GD C H L M O
nearly /ˈnɪə.li/ = ADVERB: تقریبا, تاحدی, مستقیما; USER: تقریبا, نزدیک, نزدیک به, تقریبا به, مدتی نزدیک به

GT GD C H L M O
necessitates /nəˈses.ɪ.teɪt/ = VERB: ناگزیر ساختن, ایجاب کردن, مستلزم بودن, بایسته کردن, واجب کردن, مجبور کردن; USER: مستلزم, ضرورت, لزوم, از ضروریات, را ناگزیر

GT GD C H L M O
need /niːd/ = NOUN: احتیاج, نیاز, لزوم, نیازمندی, حاجت, ایجاب, نیستی, بایستگی; VERB: نیاز داشتن, در احتیاج داشتن, نیازمند بودن, محتاج بودن; USER: نیاز, نیاز به, نیاز دارید, نیاز دارند, احتیاج

GT GD C H L M O
needs /nēd/ = NOUN: نیازها; ADVERB: لزوما, بر حسب لزوم; USER: نیازهای, نیاز, نیاز دارد, نیازها, نیاز به

GT GD C H L M O
network /ˈnet.wɜːk/ = NOUN: شبکه, شبکه ارتباطی, شبکه توری; USER: شبکه, شبکه های, های شبکه, شبکه می, شبکه را

GT GD C H L M O
never /ˈnev.ər/ = ADVERB: هرگز, هیچگاه, هیچ, هیچ وقت, ابدا, حاشا; USER: هرگز, هیچگاه, هرگز به, هیچ وقت, هیچ

GT GD C H L M O
new /njuː/ = ADJECTIVE: جدید, تازه, نو, نوین; ADVERB: جدیدا, اخیرا; USER: جدید, های جدید, تازه, نو, نوین

GT GD C H L M O
next /nekst/ = ADJECTIVE: بعد, کنار, دیگر, اینده, مجاور, پهلویی, مابعد, زیرین, جنبی, نزدیک ترین; PREPOSITION: جنب; ADVERB: سپس; USER: بعد, بعدی, آینده, کنار, در کنار

GT GD C H L M O
no /nəʊ/ = USER: no-particle, no, no, not, ابدا; NOUN: پاسخ نه; USER: هیچ, بدون, ندارد, وجود ندارد, بدون هیچ

GT GD C H L M O
normally /ˈnɔː.mə.li/ = USER: به طور معمول, طور معمول, به طور طبیعی, به طور معمول در, به طور معمول به

GT GD C H L M O
not /nɒt/ = USER: not-particle, not, none, not, no, not, not; USER: نه, نمی, نشده است, نمی کند

GT GD C H L M O
nothing /ˈnʌθ.ɪŋ/ = PRONOUN: هیچ, ابدا; NOUN: صفر, نیستی; USER: هیچ, چیزی, هیچ چیز, هیچ چیزی, هیچ چیزی در

GT GD C H L M O
notre = USER: نوتردام, نوتر, روتردام

GT GD C H L M O
now /naʊ/ = ADVERB: اکنون, حالا, اینک, فعلا, در این لحظه; USER: اکنون, حال حاضر, در حال حاضر, هم اکنون, حالا

GT GD C H L M O
number /ˈnʌm.bər/ = NOUN: شماره, عدد, رقم, عده, نمره, شماره یا عدد; VERB: شمردن, نمره دادن به, بالغ شدن بر; USER: شماره, تعداد, عدد, رقم, عده

GT GD C H L M O
objectives /əbˈdʒek.tɪv/ = NOUN: هدف, منظور, مقصود; USER: اهداف, هدف, به اهداف, از اهداف, اهداف و

GT GD C H L M O
of /əv/ = PREPOSITION: از, از لحاظ, از طرف, در باره, ز, در جهت, از مبدا, از منشا, در سوی, بوسیله; USER: از, در, ای از, را از

GT GD C H L M O
offer /ˈɒf.ər/ = NOUN: پیشنهاد, ارائه, عرضه, پیشکش, تقدیم; VERB: عرضه کردن, پیشنهاد کردن, تقدیم داشتن, پیشکش کردن, عرضه داشتن, فدا کردن; USER: ارائه, پیشنهاد, عرضه, ارائه دهد, ارائه می

GT GD C H L M O
office /ˈɒf.ɪs/ = NOUN: دفتر, اداره, مقام, دفتر کار, کار, محل کار, منصب, خدمت, شغل, احراز مقام, وظیفه, مسئوليت, اشتغال; USER: دفتر, اداره, مقام, دفتر کار, محل کار

GT GD C H L M O
officer /ˈɒf.ɪ.sər/ = NOUN: افسر, مامور, صاحب منصب, سر کرده; VERB: افسر معین کردن, فرماندهی کردن; USER: افسر, مامور, افسران, مأمور, از افسران

GT GD C H L M O
often /ˈɒf.ən/ = ADVERB: غالبا, بارها, غالب اوقات, خیلی اوقات, بکرات, کرارا, خیلی زیاد, بسی; USER: غالبا, اغلب, اغلب به, که اغلب

GT GD C H L M O
on /ɒn/ = PREPOSITION: بر, روی, بر روی, به, برای, در باره, بالای, در روی, راجع به, در بر, سر; ADJECTIVE: روشن; USER: بر, روی, بر روی, به, برای

GT GD C H L M O
one /wʌn/ = یکی, تک, یگانه; PRONOUN: کسی; NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: یک, یکی, یکی از, کسی, شخص

GT GD C H L M O
ones /wʌn/ = NOUN: شخص, آدم, واحد, یک واحد, یک عدد, شخصی, عدد یک, شماره یک, یکی از همان; USER: آنهایی که, آنهایی, آنهایی که در, از آنهایی که, آنهایی که به

GT GD C H L M O
ongoing /process/ = ADJECTIVE: مداوم; NOUN: در حال پیشرفت; USER: مداوم, حال انجام, در حال انجام, در حال پیشرفت, حال انجام است

GT GD C H L M O
only /ˈəʊn.li/ = ADVERB: فقط, صرفا, فقط بخاطر, بس, محضا; ADJECTIVE: تنها, یگانه, محض, فرد, بیگانه; USER: فقط, تنها, تنها در, تنها به

GT GD C H L M O
open /ˈəʊ.pən/ = ADJECTIVE: باز, سرگشاده, گشوده, علنی, روباز, دایر, مفتوح, اشکار; VERB: باز کردن, گشودن, باز شدن, افتتاح کردن; USER: باز, باز کردن, را باز, گشودن, را باز کنید

GT GD C H L M O
openings /ˈəʊ.pən.ɪŋ/ = USER: دهانه, دهانه های, با دهانه, با دهانه های, دهانه ها

GT GD C H L M O
operate /ˈɒp.ər.eɪt/ = VERB: عمل کردن, اداره کردن, گرداندن, بکار انداختن, راه انداختن, قطع کردن, بفعالیت واداشتن, بهرهبرداری کردن, دایر بودن, عمل جراحی کردن; USER: عمل, کار گیرند, عمل می, به کار گیرند, عمل می کنند

GT GD C H L M O
operating = ADJECTIVE: عملیاتی; USER: عملیاتی, عامل, های عملیاتی, های عامل, عامل های

GT GD C H L M O
operations /ˌɒp.ərˈeɪ.ʃən/ = NOUN: عملیات; USER: عملیات, عملیات های, انجام عملیات, از عملیات, عملیات ها

GT GD C H L M O
opportunities /ˌɒp.əˈtjuː.nə.ti/ = NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت; USER: فرصت ها, فرصت, فرصت های, فرصتهای, فرصت هایی

GT GD C H L M O
opportunity /ˌɒp.əˈtjuː.nə.ti/ = NOUN: فرصت, مجال, موقع, دست یافت; USER: فرصت, فرصتی, فرصت را, فرصت های, فرصت ها

GT GD C H L M O
optimize /ˈɒp.tɪ.maɪz/ = VERB: بهینه ساختن, خوش بین بودن, بهین ساختن; USER: بهینه سازی, بهینه, برای بهینه سازی, بهینه کردن, به بهینه سازی

GT GD C H L M O
or /ɔːr/ = CONJUNCTION: یا, یا اینکه, چه, خواه, یا انکه; USER: یا, و یا, یا به, یا در, و یا برای

GT GD C H L M O
order /ˈɔː.dər/ = NOUN: سفارش, نظم, دستور, ترتیب, نظام, فرمان, راسته, سامان, امر, رتبه; VERB: مرتب کردن, منظم کردن; USER: نظم, سفارش, دستور, ترتیب, نظام

GT GD C H L M O
organization /ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل; USER: سازمان, سازمان های, سازمان را, تشکیلات

GT GD C H L M O
organizations /ˌɔː.ɡən.aɪˈzeɪ.ʃən/ = NOUN: سازمان, تشکیلات, تشکیل; USER: سازمان, سازمانهای, سازمانها, سازمان ها, از سازمان های

GT GD C H L M O
other /ˈʌð.ər/ = ADJECTIVE: دیگر, سایر, دیگری, غیر, متفاوت, جز این, مغایر; USER: دیگر, سایر, دیگری, های دیگر, غیر

GT GD C H L M O
others /ˈʌð.ər/ = USER: دیگران, دیگر, دیگران است, دیگران را, دیگران در

GT GD C H L M O
our /aʊər/ = PRONOUN: ما, مان, برای ما, مال ما, مال خودمان, متعلق بما, متکی یا مربوط بما, موجود درما; USER: ما, ما را, های ما, ما در, ما به

GT GD C H L M O
out /aʊt/ = ADJECTIVE: خارج, خارجی, بیرونی, حذف شده; ADVERB: بیرون, بیرون از, دور از; VERB: رفتن, خاموش کردن, اخراج شدن, قطع کردن; NOUN: راه حل; USER: خارج, از, بیرون, خارج از

GT GD C H L M O
outcomes /ˈaʊt.kʌm/ = NOUN: عواقب; USER: عواقب, نتایج, پیامدهای, پیامد, پیامد های

GT GD C H L M O
outlook /ˈaʊt.lʊk/ = NOUN: چشم انداز, نظریه, منظره, مرام, دور نما, چشم داشت; USER: چشم انداز, چشم اندازی دیگر, چشم اندازی, ه چشم اندازی دیگر, چشم انداز به

GT GD C H L M O
outside /ˌaʊtˈsaɪd/ = ADVERB: خارج از, بیرون, برون, دست بالا; PREPOSITION: خارج از; ADJECTIVE: خارجی, ظاهر, برونی, ظاهری; USER: خارج از, در خارج, بیرون, در خارج از, خارجی

GT GD C H L M O
outsider /ˌaʊtˈsaɪ.dər/ = NOUN: بیگانه; USER: بیگانه, خارجی, خارج از, غیرخودی, بیرون و خارج

GT GD C H L M O
over /ˈəʊ.vər/ = PREPOSITION: روی, بالای, بر فراز, در سرتاسر, بالای سر, متجاوز از, مافوق, ان طرف, بسوی دیگر; ADJECTIVE: مافوق, بالایی, رویی, بیرونی, فوقانی; ADVERB: در بالا; USER: روی, بیش, بیش از, بالای, بر فراز

GT GD C H L M O
overall /ˌəʊ.vəˈrɔːl/ = ADVERB: روی هم رفته, سرتاسر, همه جا; ADJECTIVE: سراسر, شامل همه چیز; NOUN: لباس کار, بالا پوش; USER: به طور کلی, کلی, طور کلی, دهی بندی, های کلی

GT GD C H L M O
own /əʊn/ = ADJECTIVE: خود, خاص, شخصی, خویشتن, تنی; PRONOUN: خودی, مال خودم; VERB: داشتن, دارا بودن, مال خود داشتن, اقرار کردن; USER: خود, خود را, خاص, شخصی, خودی

GT GD C H L M O
part /pɑːt/ = NOUN: بخش, قطعه, جزء, پاره, عضو, نقطه, نصیب, برخه; VERB: جدا کردن, تقسیم کردن, تفکیک کردن, تفکیک شدن; USER: بخش, جزء, پاره, قطعه, عضو

GT GD C H L M O
particular /pəˈtɪk.jʊ.lər/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, بخصوص, مخصوص, مختص, دقیق, منحصر بفرد, نکته بین, تک, خصوصی; NOUN: خصوصیات, فقره; USER: خاص, ویژه, بخصوص, به ویژه, به طور خاص

GT GD C H L M O
particularly /pə(r)ˈtikyələrlē/ = ADVERB: منحصرا; USER: ویژه, خصوص, به خصوص, به ویژه, به ویژه در

GT GD C H L M O
partnered /ˈpɑːt.nər/ = VERB: شریک شدن یا کردن; USER: همکاری, شریک, همکاری می, شریک شده, همکاری کرده

GT GD C H L M O
past /pɑːst/ = ADJECTIVE: گذشته, قبلی, سابق, ماورای, ماقبل, قدیمی, پایان یافته, وابسته بزمان گذشته; PREPOSITION: گذشته از; NOUN: سابقه, پیشینه; ADVERB: پیش, پیش از, در ماورای, دور از; USER: گذشته, گذشته به, قبلی, گذشته از

GT GD C H L M O
people /ˈpiː.pl̩/ = NOUN: مردم, خلق, ملت, مردمان, قوم, جمعیت, طایفه; VERB: اباد کردن, پرجمعیت کردن; USER: مردم, از مردم, مردمان, ملت, قوم

GT GD C H L M O
percent /pəˈsent/ = NOUN: در صد, فی صد, بقرار در صد; USER: در صد, درصد, درصد از, درصد است

GT GD C H L M O
perhaps /pəˈhæps/ = ADVERB: شاید, ممکن است, گویا, اتفاقا, توان بود; USER: شاید, شاید به, که شاید, شاید هم

GT GD C H L M O
person /ˈpɜː.sən/ = NOUN: شخص, نفر, آدم, کس, تن, ذات, وجود, هیکل; USER: شخص, فرد, نفر, آدم, کس

GT GD C H L M O
perspectives /pəˈspek.tɪv/ = NOUN: چشم انداز, منظر, دید, لحاظ, منظره, روشن بینی, جنبه فکری, بینایی, مناظر و مرایا, سعه نظر, مال اندیشی, تجسم شی, خطور فکر; USER: دیدگاه, دیدگاه های, چشم انداز, چشم اندازهای, چشم اندازها

GT GD C H L M O
pick /pɪk/ = NOUN: مضراب, کلنگ, خلال, زخمه; VERB: چیدن, برگزیدن, سوار کردن, کندن, جیب بری کردن, فرو بردن, کلنگ زدن, با خلال پاک کردن; USER: کلنگ, انتخاب, انتخاب کنید, را انتخاب کنید, چیدن

GT GD C H L M O
pieces /pēs/ = NOUN: قطعه, تکه, بخش, عدد, پارچه, نمونه, پاره, مهره, لقمه, سر, دانه, کمی, خرده, قطعه ادبی یا موسیقی, نمایشنامه قسمت, اسلحه گرم; USER: قطعات, قطعه, تکه, تکه های, تکه تکه

GT GD C H L M O
place /pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی; VERB: قرار دادن, جای دادن, گماردن, گذاشتن, در محلی گذاردن; USER: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله

GT GD C H L M O
places /pleɪs/ = NOUN: محل, مکان, جایگاه, جا, وهله, موقعیت, فضا, میدان, صندلی; USER: مکان, مکان های, اماکن, مکان ها, از مکان

GT GD C H L M O
plan /plæn/ = NOUN: طرح, برنامه, نقشه, اندیشه, تدبیر, خیال; VERB: طرح کردن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, طرح ریختن, طرح دادن, طراحی کردن, ترتیب کارها را معین کردن; USER: طرح, برنامه, برنامه ریزی, نقشه, طرح های

GT GD C H L M O
planning /ˈplæn.ɪŋ/ = NOUN: برنامه ریزی, طرح ریزی; USER: برنامه ریزی, برنامه ریزی برای, طراحی تخمین می زند, طرح ریزی, برنامه ریزی می

GT GD C H L M O
plans /plæn/ = NOUN: طرح, برنامه, نقشه, اندیشه, تدبیر, خیال; USER: برنامه, طرح, برنامه های, طرح های, طرح ها

GT GD C H L M O
played /ˌpleɪdˈaʊt/ = VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن; USER: بازی, ایفا, ایفا کرده, بازی می, بازی کرد

GT GD C H L M O
playing /pleɪ/ = VERB: نواختن, بازی کردن, زدن, تفریح کردن, الت موسیقی نواختن, رل بازی کردن, روی صحنه ء نمایش ظاهر شدن; USER: بازی, نواختن, بازی کردن, بازی می, بازی در

GT GD C H L M O
please /pliːz/ = VERB: لطفا, خوشحال کردن, دلپذیر کردن, خشنود ساختن, کیف کردن, سرگرم کردن; ADVERB: خواهشمند است, بفرمایید; USER: لطفا, لطفا به, لطفا با, لطفا از, لطفا در

GT GD C H L M O
plug /plʌɡ/ = VERB: برق وصل کردن, تیر زدن, بستن, توپی گذاشتن, قاچ کردن, در چیزی را گرفتن; NOUN: دو شاخه, قاچ, توپی, سر, شیر, سوراخ گیر, در, قاش, دوشاخه کلید اتصال, سربطری; USER: دو شاخه, پلاگین, برق وصل کردن, پلاگین های, به برق وصل

GT GD C H L M O
point /pɔɪnt/ = NOUN: نقطه, نکته, مرحله, اصل, ممیز, درجه, موضوع, هدف, نوک, جهت, معنی, سر, ماده, فقره, قله, امتیاز بازی, نمره درس, پایان, لبه, پست; VERB: اشاره کردن, تیز کردن, گوشه دار کردن, نوک گذاشتن, خاطر نشان کردن, نشان دادن, متوجه ساختن, نقطه گذاری کردن, نوک دار کردن; USER: نقطه, نکته, نقطه نظر, مرحله, نقطه ای

GT GD C H L M O
pool /puːl/ = NOUN: استخر, حوض, مخزن, برکه, ائتلاف, کولاب, تصحیلات اشتراکی, ابگیر, چاله اب; VERB: ائتلاف کردن, شریک شدن, باهم اتحاد کردن; USER: استخر, حوض, مخزن, استخر را, استخر در

GT GD C H L M O
portfolio /pôrtˈfōlēˌō/ = NOUN: مقام, کیف کاغذ, کیف چرمی بزرگ; USER: مقام, نمونه کارها, پرتفوی, سبد سرمایه گذاری, نمونه کارها با

GT GD C H L M O
position /pəˈzɪʃ.ən/ = NOUN: موقعیت, مکان, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام, محل, وضع, شغل, مسند, مرتبه, نهش; VERB: موضعی کردن, مقام یافتن, قرار دادن یا گرفتن; USER: موقعیت, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام

GT GD C H L M O
positions /pəˈzɪʃ.ən/ = NOUN: موقعیت, مکان, موضع, جایگاه, وضعیت, مقام, محل, وضع, شغل, مسند, مرتبه, نهش; USER: موقعیت, مواضع, پوزیشن, پوزیشن های, موقعیت های

GT GD C H L M O
possibly /ˈpɒs.ə.bli/ = ADVERB: بالقوه; USER: احتمالا, احتمالا به, و احتمالا, که احتمالا, احتمالا می

GT GD C H L M O
potential /pəˈten.ʃəl/ = NOUN: پتانسیل, عامل بالقوه; ADJECTIVE: بالقوه, نهانی, پنهانی, ذخیرهای, دارای استعداد نهانی; USER: پتانسیل, بالقوه, های بالقوه, بالقوه است, بالقوه را

GT GD C H L M O
present /ˈprez.ənt/ = ADJECTIVE: حاضر, موجود, فعلی, اکنون; NOUN: هدیه, زمان حال, تقدیم, زمان حاضر, تحفه, اهداء, پیشکش, سفته; USER: ارائه, حال حاضر, در حال حاضر, را ارائه, ارائه می

GT GD C H L M O
probably /ˈprɒb.ə.bli/ = ADVERB: شاید, محتملا; USER: شاید, احتمالا, احتمالا به, محتملا

GT GD C H L M O
problem /ˈprɒb.ləm/ = NOUN: مشکل, مسئله, موضوع, سختی, چیستان; USER: مشکل, مسئله, مشکل این, مشکل را, مشکل در

GT GD C H L M O
problems /ˈprɒb.ləm/ = NOUN: مشکل, مسئله, موضوع, سختی, چیستان; USER: مشکلات, مسائل, مشکل, از مشکلات, مشکلات را

GT GD C H L M O
process /ˈprəʊ.ses/ = NOUN: فرایند, روند, عمل, سیر, جریان عمل, مراحل مختلف چیزی, پیشرفت تدریجی ومداوم, دوره عمل, فرا گرد; VERB: پردازش کردن, تهیه کردن, مراحلی را طی کردن, بانجام رساندن, تمام کردن; USER: روند, فرایند, فرآیند, پروسه, مراحل

GT GD C H L M O
processes /ˈprəʊ.ses/ = NOUN: عملیات; USER: فرآیندهای, فرایندهای, پروسه, فرآیندها, پروسه های

GT GD C H L M O
product /ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب; USER: محصول, محصول می, محصول به, محصول در

GT GD C H L M O
products /ˈprɒd.ʌkt/ = NOUN: محصول, حاصل, حاصلضرب, فرااورده, مجموع یا حاصل ضرب; USER: محصولات, محصول, فرآورده, از محصولات, فرآورده های

GT GD C H L M O
professional /prəˈfeʃ.ən.əl/ = ADJECTIVE: حرفه ای; USER: حرفه ای, حرفه, حرفه ای است, های حرفه ای, و حرفه ای

GT GD C H L M O
professionals /prəˈfeʃ.ən.əl/ = USER: حرفه ای, متخصصان, حرفه ای ها, افراد حرفه ای, حرفه ای های

GT GD C H L M O
profitability /ˈprɒf.ɪ.tə.bl̩/ = NOUN: سودبخشی; USER: سودآوری, سود دهی, سود, سودآوری است, سودآوری را

GT GD C H L M O
programs /ˈprəʊ.ɡræm/ = NOUN: برنامه, پروگرام, دستور, مرام, نقشه, دستور کار, روش کار; USER: برنامه, برنامه های, برنامه ها, از برنامه, برنامه هایی

GT GD C H L M O
project /ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن; VERB: طرح ریختن, نقشه کشیدن, طرح ریزی کردن, برجسته بودن, پیش افکندن, پرتاب کردن; USER: پروژه, طرح, پروژه های, پروژه را, پروژه به

GT GD C H L M O
projects /ˈprɒdʒ.ekt/ = NOUN: پروژه, طرح, نقشه, پروژه افکندن; USER: پروژه, پروژه های, پروژه ها, ها طرح های, از پروژه

GT GD C H L M O
protect /prəˈtekt/ = VERB: حمایت کردن, حفاظت کردن, حراست کردن, حمایت کردن از, مصون کردن, محفوظ کردن, نیکداشت کردن, حفظ کردن, نگه داری کردن; USER: محافظت, حفاظت, محافظت از, حفاظت از, محافظت می

GT GD C H L M O
protecting /prəˈtekt/ = ADJECTIVE: سایه دار; USER: حفاظت از, حفاظت, محافظت, محافظت از, حمایت از

GT GD C H L M O
provide /prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن; USER: ارائه, فراهم, را فراهم, فراهم می, فراهم کند

GT GD C H L M O
provided /prəˈvīd/ = CONJUNCTION: در صورتیکه; ADJECTIVE: اماده; USER: ارائه, فراهم, فراهم شده, را فراهم, ارائه می

GT GD C H L M O
provides /prəˈvaɪd/ = VERB: تهیه کردن, تدارک دیدن, میسر ساختن, مجهز کردن, وسیله فراهم کردن, مقرر داشتن, اماده کردن, تهیه دیدن, تامین کردن، توشه دادن; USER: فراهم می کند, فراهم می, را فراهم, را فراهم می کند, را فراهم می

GT GD C H L M O
puzzle /ˈpʌz.l̩/ = NOUN: پازل, معما, لغز, چیستان, جدول معما; VERB: گیچ کردن, اشفته کردن, متحیر شدن, خیره کردن, سرگشته کردن; USER: پازل, معما, پازل است, معما بسازیم, از پازل

GT GD C H L M O
question /ˈkwes.tʃən/ = NOUN: پرسش, سوال, سئوال, مسئله, موضوع, مطلب, پرس, استفهام; VERB: پرسیدن, پرسش کردن, تحقیق کردن, تردید کردن در; USER: سوال, پرسش, سئوال, مسئله, موضوع

GT GD C H L M O
quickly /ˈkwɪk.li/ = ADVERB: سریعا, بسرعت, بزودی, سبک; USER: سریعا, سرعت, به سرعت, بسرعت, به سرعت در

GT GD C H L M O
raised /reɪz/ = ADJECTIVE: منتصب; USER: مطرح شده, مطرح, را مطرح, مطرح شده است, مطرح می

GT GD C H L M O
range /reɪndʒ/ = NOUN: محدوده, برد, حدود, حوزه, تیر رس, رسایی, دسترسی, خط مبنا, منحنی مبنا, چشم رس; VERB: تغییر کردن, در صف اوردن, اراستن, مرتب کردن, میزان کردن, سیر و حرکت کردن; USER: محدوده, دامنه, برد, حدود, در محدوده

GT GD C H L M O
rather /ˈrɑː.ðər/ = ADVERB: بلکه, نسبتا, بیشتر, ترجیحا, سریع تر, تا یک اندازه, با میل بیشتری; USER: بلکه, و نه, نسبتا, بیشتر, ترجیحا

GT GD C H L M O
reach /riːtʃ/ = VERB: رسیدن به, نائل شدن, نائل شدن به; NOUN: برد, حصول, حیطه, کشش, رسایی; USER: رسیدن به, رسیدن, برسد, دستیابی به, در رسیدن

GT GD C H L M O
read /riːd/ = VERB: خواندن, قرائت کردن, باز خواندن, تعبیر کردن; USER: خواندن, عنوان خوانده شده, به عنوان خوانده شده, خوانده شده, خوانده

GT GD C H L M O
receptive /rɪˈsep.tɪv/ = ADJECTIVE: پذیرا, شنوا, حاضر بقبول; USER: پذیرا, پذیرای, استقبال, پذیرنده, شنوا

GT GD C H L M O
recognize /ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن; USER: شناختن, تشخیص, رسمیت شناختن, را تشخیص, به رسمیت شناختن

GT GD C H L M O
recognizes /ˈrek.əɡ.naɪz/ = VERB: شناختن, تشخیص دادن, برسمیت شناختن, باز شناختن, تصدیق کردن; USER: به رسمیت می شناسد, رسمیت می شناسد, به رسمیت شناخته, به رسمیت میشناسد, رسمیت می شناسد به

GT GD C H L M O
recruit /rɪˈkruːt/ = VERB: نو اموز استخدام کردن, نیروی تازه گرفتن; NOUN: تازه سرباز, کارمند تازه; USER: نو اموز استخدام کردن, در جلب و جذب, تازه سرباز, نیروی تازه گرفتن, کارمند تازه

GT GD C H L M O
refer /riˈfər/ = VERB: عطف کردن, ذکر کردن, مراجعه کردن, بازگشت دادن, رجوع کردن به, منتسب کردن, منسوب بودن, عطف کردن به, فرستا دن; USER: اشاره, مراجعه, ارجاع, مراجعه کنید, اشاره می

GT GD C H L M O
relevant /ˈrel.ə.vənt/ = ADJECTIVE: مربوط, مناسب, وابسته, مطابق, وارد; USER: مربوط, مربوطه, های مربوطه, مناسب, وابسته

GT GD C H L M O
report /rɪˈpɔːt/ = NOUN: گزارش, خبر, انتشار, اشعار, شهرت, صدا; VERB: گزارش دادن; USER: گزارش, را گزارش, گزارش می, گزارش شده

GT GD C H L M O
reporting /rɪˈpɔːt/ = VERB: گزارش دادن; USER: گزارش, گزارش دهی, را گزارش, گزارش های, و گزارش

GT GD C H L M O
requires /rɪˈkwaɪər/ = VERB: نیاز داشتن, لازم بودن, لازم داشتن, لازم دانستن, خواستن, مستلزم بودن; USER: نیاز, نیاز به, مستلزم, نیازمند, نیاز دارد

GT GD C H L M O
resilient /rɪˈzɪl.i.ənt/ = ADJECTIVE: ارتجاعی; USER: ارتجاعی, انعطاف پذیر, انعطاف پ, انعطاف پذیر است, انعطاف پذیر به

GT GD C H L M O
resource /rɪˈzɔːs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار; USER: منابع, منبع, از منابع, به منابع, های منابع

GT GD C H L M O
resources /ˈrēˌsôrs,ˈrēˈzôrs,riˈsôrs,riˈzôrs/ = NOUN: کاردانی, ابتکار; USER: منابع, از منابع, به منابع, منابع را, منابع به

GT GD C H L M O
results /rɪˈzʌlt/ = NOUN: نتیجه, حاصل, اثر, پی امد, دست اورد, بر امد; USER: نتایج, نتایج حاصل

GT GD C H L M O
revenue /ˈrev.ən.juː/ = NOUN: عملکرد, درامد, سود سهام, عایدی, بازده; USER: درامد, درآمد, درآمد حاصل, درآمد حاصل از, درآمد از

GT GD C H L M O
right /raɪt/ = ADJECTIVE: راست, درست, صحیح, واقعی, بجا, قائم, درست کار, محقق, ذیحق; NOUN: حق; ADVERB: در سمت راست; VERB: درست کردن, اصلاح کردن, دفع ستم کردن از, درست شدن, قائم نگاداشتن; USER: راست, حق, سمت راست, درست, صحیح

GT GD C H L M O
risen /raɪz/ = VERB: بالا آمدن, بالا رفتن, برخاستن, خاستن, بلند شدن, برامدن, طالع شدن, ترقی کردن, از خواب برخاستن, طغیان کردن, طلوع کردن, سربالا رفتن, صعود کردن, ناشی شدن از; USER: افزایش یافته است, افزایش یافته, افزایش, رسیده است, یافته است

GT GD C H L M O
robust /rəʊˈbʌst/ = ADJECTIVE: تنومند, قوی هیکل, ستبر, خوش بنیه, هیکل دار; USER: تنومند, قوی, قوی است, قوی در, های قوی

GT GD C H L M O
role /rəʊl/ = NOUN: نقش, وظیفه, رل; USER: نقش, نقشی, و نقش, به نقش

GT GD C H L M O
roles /rəʊl/ = NOUN: نقش, وظیفه, رل; USER: نقش, نقش های, نقشهای, نقش ها, نقشها

GT GD C H L M O
roll /rəʊl/ = NOUN: گردش, نورد, فهرست, غلتک, چرخش, صورت, لوله, غل, توپ; VERB: غلتیدن, غلتاندن, پیچیدن; USER: چرخش, غلتیدن, غلتک, لوله, غلتاندن

GT GD C H L M O
rose /rəʊz/ = NOUN: گل سرخ, رنگ گلی; VERB: سرخ کردن; USER: گل سرخ, افزایش یافت, گل رز, افزایش یافته است, افزایش یافت و

GT GD C H L M O
roughly /ˈrʌf.li/ = ADVERB: سردستی; USER: تقریبا, حدود, در حدود, که تقریبا, تقریبا به

GT GD C H L M O
row /rəʊ/ = NOUN: ردیف, سطر, صف, خط, رج, قطار, راسته, قیل و قال, رده, ریسه, ردیف چند خانه; VERB: پارو زدن, راندن, ردیف کردن, قرار دادن, بخط کردن; USER: ردیف, سطر, صف, خط, رج

GT GD C H L M O
rudimentary /ˌruː.dɪˈmen.tər.i/ = ADJECTIVE: ابتدایی, ناقص, اولیه, بدوی; USER: ابتدایی, ناقص, اولیه, بدوی, های ابتدایی

GT GD C H L M O
rules /ruːl/ = NOUN: قانون, قاعده, دستور, حکم, فرمانروایی, خط کش, ضابطه, عادت, گونیا, بربست, رسم, فرمانفرمای; USER: قوانین, قواعد, مقررات, مشاهده قوانین, از قوانین

GT GD C H L M O
s = NOUN: نوزدهمین حرف الفبای انگلیسی; USER: بازدید کنندگان, ها, کنندگان, ثانیه

GT GD C H L M O
said /sed/ = ADJECTIVE: گفته شده, مذکور, بیان شده; USER: گفت:, گفت, گفته, اظهار داشت

GT GD C H L M O
same /seɪm/ = ADJECTIVE: همان, یکسان, شبیه, همان کار, همان چیز, همان جور, عینا مثل هم, بهمان اندازه, یک نواخت; USER: همان, مشابه, یکسان, به همان, در همان

GT GD C H L M O
sandbox /ˈsænd.pɪt/ = USER: گودال ماسهبازی, جعبه شن, گودال ماسه بازی, گودال ماسهبازی به, گودال ماسهبازی استفاده

GT GD C H L M O
say /seɪ/ = VERB: گفتن, بیان کردن, سخن گفتن, حرف زدن, صحبت کردن, اظهار داشتن; NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن; USER: گفتن, گویند, می گویند, بگویم, می گویم

GT GD C H L M O
says /seɪ/ = NOUN: حرف, اظهار, عقیده, نوبت حرف زدن; USER: می گوید, گوید, می گوید که

GT GD C H L M O
scare /skeər/ = VERB: ترساندن, چشم زهره گرفتن, ترسیدن, رم دادن, هراس کردن, گریزاندن; NOUN: رم, سهم, بیم, هیبت, خوف, رمیدگی; USER: ترساندن, رم دادن, گریزاندن, خوف, رمیدگی

GT GD C H L M O
school /skuːl/ = NOUN: مدرسه, مکتب, گروه, دبستان, دبیرستان, تحصیل در مدرسه, اموزشگاه, تدریس در مدرسه, مکتب علمی یا فلسفی, دسته, جماعت همفکر, دسته ماهی, گروه پرندگان; VERB: تربیت کردن, بمدرسه فرستادن, درس دادن; USER: مدرسه, مکتب, در مدرسه, مدرسه را, دبستان

GT GD C H L M O
scratch /skrætʃ/ = NOUN: خراش, خدشه, تراش, چرک نویس; VERB: خراشیدن, خراش دادن, خراشاندن, خاراندن, خط زدن, قلم زدن, خارش کردن; USER: خراش, را خراش, خراشیدن, خراش و, خراش است

GT GD C H L M O
search /sɜːtʃ/ = NOUN: جستجو, کاوش, بازرسی, تجسس, طلب, تکاپو, سراغ; VERB: جستجو کردن, پژوهیدن, پوییدن, گشتن, بازرسی کردن, بادقت جستجو کردن, طلب کردن, طلبیدن; USER: جستجو, جستجوی, جستجو کنید, را جستجو, جستجو در

GT GD C H L M O
second /ˈsek.ənd/ = ADJECTIVE: دوم, دومی, مجدد; NOUN: ثانیه, لحظه, second, دوم شدن, تایید کردن, درجه دوم بودن, پشتیبانی کردن; USER: دوم, ثانیه, دومی, دوم به

GT GD C H L M O
section /ˈsek.ʃən/ = NOUN: بخش, قسمت, برش, مقطع, قطعه, دسته, گروه, برشگاه, دایره; VERB: قسمت قسمت کردن, برش دادن; USER: بخش, قسمت, مقطع, برش, قطعه

GT GD C H L M O
secure /sɪˈkjʊər/ = ADJECTIVE: امن, ایمن, مطمئن, محکم, محفوظ, در امان, بی خطر, استوار; VERB: حفظ کردن, ضامن دار کردن, تامین کردن, محفوظ داشتن تامین کردن; USER: ایمن, امن, ایمن سازی, تامین امنیت, مطمئن

GT GD C H L M O
security /sɪˈkjʊə.rɪ.ti/ = NOUN: امنیت, تامین, ایمنی, تضمین, وثیقه, اطمینان, ضمانت, امان, ضامن, اسایش خاطر, گرو, سلامت, سلامتی, ضمانتنامه; USER: امنیت, امنیتی, های امنیتی, ایمنی, تامین

GT GD C H L M O
see /siː/ = VERB: دیدن, نگاه کردن, فهمیدن, مشاهده کردن, ملاقات کردن; NOUN: مقر یا حوزه اسقفی; USER: دیدن, ببینید, را ببینید, نگاه کنید به, ببینید که

GT GD C H L M O
seem /sēm/ = VERB: بنظر امدن, نمودن, وانمود شدن, وانمود کردن; USER: به نظر می رسد, نظر می رسد, به نظر میرسد, به نظر برسد, نظر می رسد که

GT GD C H L M O
seize /siːz/ = VERB: ضبط کردن, تصاحب کردن, غصب کردن, مصادره کردن, بتصرف آوردن, قاپیدن, توقیف کردن, درک کردن, مبتلا کردن, دچار حمله شدن; USER: ضبط کردن, دست گرفتن, تصاحب, تصرف, را تصاحب

GT GD C H L M O
senior /ˈsiː.ni.ər/ = ADJECTIVE: ارشد, قدیمی, بالاتر, بزرگ, بزرگتر, بالا رتبه; USER: ارشد, های ارشد, ارشد در, مقامات ارشد, ارشد را

GT GD C H L M O
serve /sɜːv/ = VERB: خدمت کردن, بکار رفتن, پیشخدمتی کردن, خدمت انجام دادن, بدرد خوردن, توپ را زدن, خوراک دادن; USER: خدمت, در خدمت, خدمت به, خدمت می کنند, خدمت می

GT GD C H L M O
serves /sɜːv/ = USER: در خدمت, خدمت, خدمت می کند, عمل می کند, خدمت می

GT GD C H L M O
service /ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, عبادت, تشریفات; VERB: سرویس کردن; USER: سرویس, خدمات, خدمت, خدمات به, ارائه خدمات

GT GD C H L M O
services /ˈsɜː.vɪs/ = NOUN: خدمت, سرویس, کار, استخدام, وظیفه, لوازم, کمک, زاوری, نوکری, سابقه, عبادت, تشریفات, یاری, بنگاه, اثاثه, نظام وظیفه, درخت سنجد, یک دست ظروف; USER: خدمات, سرویس های, ارائه خدمات, خدمات در, خدمات را

GT GD C H L M O
session /ˈseʃ.ən/ = NOUN: جلسه, نشست, مجلس, دوره تحصیلی; USER: جلسه, نشست, وارد نمایید, را وارد نمایید, عبورتان را وارد

GT GD C H L M O
sets /set/ = NOUN: مجموعه, دستگاه, دسته, جهت, دست, دوره, یک دست; USER: مجموعه, مجموعه های, مجموعه ها, مجموعه ای, از مجموعه

GT GD C H L M O
share /ʃeər/ = NOUN: سهم, قسمت, بخش, سهمیه, حصه, بهره, قطعه, خیش; VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن; USER: سهم, اشتراک گذاری, به اشتراک گذاری, به اشتراک گذاشتن, به اشتراک بگذارید

GT GD C H L M O
shared /ʃeəd/ = VERB: سهم بردن, بخش کردن, تسهیم کردن, قیچی کردن; USER: به اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته, به اشتراک گذاشته, اشتراک گذاشته شده, اشتراک گذاشته می

GT GD C H L M O
shareholders /ˈʃeəˌhəʊl.dər/ = NOUN: صاحب سهم, سهم دار, سهیم; USER: سهامداران, سهام داران, سهامداران به, سهامداران این

GT GD C H L M O
she /ʃiː/ = PRONOUN: او, خودش, ان دختر یا زن; NOUN: جانور ماده; USER: او, که او, او به, او را, او در

GT GD C H L M O
shoes /ʃuː/ = NOUN: کفش, نعل اسب, کفش پوشیدن; USER: کفش, کفش های, کفش ها, کفش برای

GT GD C H L M O
should /ʃʊd/ = VERB: باید, بایست; USER: باید, باید به, باید در, که باید, باید از

GT GD C H L M O
simplified /ˈsɪm.plɪ.faɪ/ = ADJECTIVE: سادهشده; USER: سادهشده, ساده, ساده شده, ساده تر, ساده شده ای

GT GD C H L M O
since /sɪns/ = CONJUNCTION: چون, چون که, نظر باینکه; PREPOSITION: چون; ADVERB: پس از, از وقتی که, از این رو, از انجاییکه; USER: پس از, از سال, از زمان, چون, از آنجا که

GT GD C H L M O
sit /sɪt/ = VERB: نشستن, جلوس کردن, قرار گرفتن; USER: نشستن, نشسته, بنشینم, بنشیند, می نشینند

GT GD C H L M O
size /saɪz/ = NOUN: اندازه, سایز, مقدار, میزان, قد, قالب, چسبزنی; VERB: اهار زدن, ساختن یاردهبندی کردن برحسب اندازه, بر اورد کردن; USER: اندازه, سایز, در اندازه, اندازه های, اندازه ی

GT GD C H L M O
skills /skɪl/ = NOUN: مهارت, استادی, چیره دستی, ورزیدگی, تردستی, کاردانی, سررشته, عرضه, زبر دستی, هنرمندی, سامان; USER: مهارت, مهارت های, مهارتهای, مهارت ها, از مهارت

GT GD C H L M O
slate /sleɪt/ = NOUN: تخته سنگ, فهرست نامزدهای انتخاباتی, سنگ لوح, لوح سنگ, ورقه سنگ, سنگ متورق, ذغال سنگ سخت و سنگی شرح وقایع; VERB: واقعهای را ثبت کردن, تعیین کردن, مقدر کردن, با لوح سنگ پوشاندن; USER: تخته سنگ, سنگ لوح, فهرست نامزدهای انتخاباتی, واقعهای را ثبت کردن, لوح سنگ

GT GD C H L M O
small /smɔːl/ = ADJECTIVE: کوچک, کم, ریز, خرد, جزئی, خفیف, ریزه, دون, محقر, پست; NOUN: خرده; USER: کوچک, کم, کوچک و, کوچک در, کوچک به

GT GD C H L M O
so /səʊ/ = ADVERB: پس, چنان, چنین, بنابر این, چندان, اینقدر, انقدر, همینطور, بقدری, همچنان, این طور, چندین, همچو, همینقدر, بهمان اندازه, از انرو, باین زیادی; USER: پس, چنان, چنین, چندان, اینقدر

GT GD C H L M O
social /ˈsəʊ.ʃəl/ = ADJECTIVE: اجتماعی, دسته جمعی, تفریحی, معاشرتی, انسی, وابسته بجامعه, گروه دوست, جمعیت دوست, وابسته به اجتماع; USER: اجتماعی, های اجتماعی, اجتماعی را, اجتماعی است

GT GD C H L M O
software /ˈsɒft.weər/ = ADJECTIVE: نرمافزار; NOUN: نرمافزار; USER: نرمافزار, نرم افزار, از نرم افزار, نرم افزار های, های نرم افزار

GT GD C H L M O
solution /səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه; USER: راه حل, محلول, حل, راه حلی, راه حل های

GT GD C H L M O
solutions /səˈluː.ʃən/ = NOUN: راه حل, محلول, حل, چاره سازی, شولش, تسویه; USER: راه حل, راه حل های, راه حل ها, از راه حل, از راه حل های

GT GD C H L M O
solve /sɒlv/ = VERB: حل کردن, فیصل دادن, فیصله کردن, رفع کردن, گشادن, باز کردن; USER: حل کردن, حل, حل کند, را حل, را حل کند

GT GD C H L M O
solved /sɒlv/ = VERB: حل کردن, فیصل دادن, فیصله کردن, رفع کردن, گشادن, باز کردن; USER: حل, حل شده, حل کرد, را حل, حل شده است

GT GD C H L M O
solving /sɒlv/ = VERB: حل کردن, فیصل دادن, فیصله کردن, رفع کردن, گشادن, باز کردن; USER: حل, حل مسئله, حل مساله, حل کردن, حل و فصل

GT GD C H L M O
some /səm/ = PRONOUN: برخی, بعضی, برخی از, بعض, چندتا; ADVERB: تعدادی, چندین, چندین, قدری, اندکی, تقریبا, چندی; USER: برخی از, برخی, بعضی, بعضی از, تعدادی

GT GD C H L M O
somebody /ˈsʌm.bə.di/ = PRONOUN: کسی, شخصی, یک شخص, یک کسی; USER: کسی, یک نفر, شخصی, کسی به, کسی است

GT GD C H L M O
something /ˈsʌm.θɪŋ/ = ADVERB: چیزی, قدری, تا اندازهای; PRONOUN: چیزی, یک چیزی; USER: چیزی, چیزی است, چیزی را, چیزی است که, چیزی در

GT GD C H L M O
sometimes /ˈsʌm.taɪmz/ = ADVERB: گاهی, بعضی اوقات, بعضی مواقع, بندرت, گاه بگاهی; USER: گاهی, گاهی اوقات, بعضی اوقات, گاهی اوقات به, بعضی مواقع

GT GD C H L M O
sooner /suːn/ = ADJECTIVE: زودتر; NOUN: بومیان در اتازونی; USER: زودتر, چه زودتر, هر چه زودتر, دیر یا زود, چه زودتر به

GT GD C H L M O
spawned /spɔːn/ = VERB: تخم ریزی کردن, تولید مثل کردن; USER: کلکسیون, باعث, بر اساس آنها, اساس آنها, گشته است

GT GD C H L M O
special /ˈspeʃ.əl/ = ADJECTIVE: ویژه, خاص, مخصوص, استثنایی, خصوصی, فاقد عمومیت, اخص; USER: ویژه, خاص, مخصوص, ویژه ای, های ویژه

GT GD C H L M O
specific /spəˈsɪf.ɪk/ = ADJECTIVE: خاص, ویژه, مخصوص, مشخص, بخصوص, اخص, خصوصی; USER: خاص, مشخص, ویژه, مخصوص, بخصوص

GT GD C H L M O
specifically /spəˈsɪf.ɪ.kəl.i/ = USER: به طور خاص, طور خاص, به طور مشخص, طور خاص به, به طور خاص به

GT GD C H L M O
specificity /ˌspes.ɪˈfɪs.ɪ.ti/ = USER: ویژگی, اختصاصی, اختصاصی بودن, اختصاصیت, خاص

GT GD C H L M O
spent /spent/ = ADJECTIVE: خرج شده, بی رمق, خسته, کوفته, از پا درامده, رها شده, کم زور, نیروی خود را از دست داده; USER: صرف, صرف شده, سر برد, به سر برد, را صرف

GT GD C H L M O
spoken /ˈspəʊ.kən/ = ADJECTIVE: گفته شده; USER: گفته شده, صحبت, سخن گفته, صحبت کرده, سخن گفته است

GT GD C H L M O
spurs /spər/ = NOUN: مهمیز, سیخ, خوشنامی, سیخ-ک; VERB: مهمیز زدن; USER: مهمیز, تاتنهام, اسپرز, اینتر, سپرها,

GT GD C H L M O
staff /stɑːf/ = NOUN: کارکنان, کارمندان, پرسنل, هیئت, اعضاء, چوبه, چوب بلند, تیر, چوب پرچم, افسران و صاحبمنصبان; VERB: با کارمند مجهز کردن و شدن; USER: کارکنان, کارمندان, پرسنل, از کارکنان, کارکنان را

GT GD C H L M O
stakeholder /ˈsteɪkˌhəʊl.dər/ = NOUN: گروگذار, شرط بند, نگهدارنده بانک در قمار; USER: نگهدارنده بانک در قمار, ذینفعان, ذی نفعان, ذینفعان را, گروگذار

GT GD C H L M O
stakeholders /ˈstākˌhōldər/ = NOUN: گروگذار, شرط بند, نگهدارنده بانک در قمار; USER: سهامداران, ذینفعان, سهام داران, دست اندرکاران, افراد ذینفع

GT GD C H L M O
standardizing /ˈstæn.də.daɪz/ = VERB: متعارف کردن, مطابق درجه معینی دراوردن, همگون کردن, مرسوم کردن, با معیار معینی سنجیدن و طبقه بندی کردن; USER: استاندارد, استانداردسازی, استاندارد کردن, استاندارد سازی, استاندارد شده

GT GD C H L M O
standards /ˈstæn.dəd/ = NOUN: استاندارد, معیار, قالب, پرچم, شعار, علم, الگو, نمونه قبول شده, نشان; USER: استانداردها, استانداردهای, استاندارد, استاندارد های, با استانداردهای

GT GD C H L M O
started /stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: آغاز شده, آغاز, شروع شده, های شروع شده, های آغاز شده

GT GD C H L M O
starting /stɑːt/ = VERB: شروع کردن, بنیاد نهادن, اغازیدن, عزیمت کردن, دایر کردن, از جا پریدن, رم کردن; USER: شروع, با شروع, از شروع, شروع می, شروع به

GT GD C H L M O
states /steɪt/ = NOUN: دولت, حالت, ایالت, کشور, استان, جمهوری, چگونگی, حال, کیفیت, دولتی حالت; USER: ایالات, کشورهای, دولت های, دولت ها, ایالت های

GT GD C H L M O
statistician /ˌstæt.ɪˈstɪʃ.ən/ = NOUN: امارگر, امار شناس, متخصص فن احصائيه; USER: امارگر, آمار, آماردان, آمارگر, آمارشناسان,

GT GD C H L M O
strategic /strəˈtiː.dʒɪk/ = ADJECTIVE: سوق الجیشی, وابسته به رزم ارایی; USER: استراتژیک, راهبردی, های استراتژیک, استراتژیک است, های راهبردی

GT GD C H L M O
strategies /ˈstræt.ə.dʒi/ = NOUN: استراتژی, رزم ارایی, فن تدابیر جنگی, فن لشکرکشی; USER: استراتژی, استراتژی های, راهبردهای, استراتژیهای, استراتژی ها

GT GD C H L M O
strategy /ˈstræt.ə.dʒi/ = NOUN: استراتژی, رزم ارایی, فن تدابیر جنگی, فن لشکرکشی; USER: استراتژی, راهبرد, با استراتژی, راهبردی, استراتژی های

GT GD C H L M O
structure /ˈstrʌk.tʃər/ = NOUN: ساختار, ساختمان, ساخت, سازمان, ترکیب, بناء; VERB: تشکیلات دادن; USER: ساختار, ساختمان, ساخت, در ساختار

GT GD C H L M O
stuff /stʌf/ = VERB: انباشتن, تپاندن, چپاندن, پر کردن; NOUN: چیز, ماده, جنس, کالا, پارچه, چرند; USER: چیز, چیزهای, مسائل, ماده, جنس

GT GD C H L M O
sub /sʌb/ = NOUN: مادون, تابع; VERB: جای کسی را گرفتن, جایگزین کردن; USER: زیر, فرعی, های فرعی, های زیر, زیر مجموعه

GT GD C H L M O
succeed /səkˈsiːd/ = VERB: موفق شدن, کامیاب شدن, نتیجه بخشیدن, بدنبال آمدن, بطور توالی قرار گرفتن; USER: موفق شدن, موفق, موفقیت, موفق شوند, موفقیتشون نیست

GT GD C H L M O
succeeding /səkˈsiːd/ = ADJECTIVE: خلفی; USER: خلفی, موفقیت, موفق, بعدی, برای موفقیت

GT GD C H L M O
successful /səkˈses.fəl/ = ADJECTIVE: موفق, کامیاب, پیروز, نیک انجام, عاقبت بخیر; USER: موفق, موفقیت آمیز, موفقیت, های موفق, با موفقیت

GT GD C H L M O
succession /səkˈseʃ.ən/ = NOUN: جانشینی, توالی, وراثت, سلسله, پی ایی, ترادف, ردیف; USER: جانشینی, توالی, متوالی, وراثت, سلسله

GT GD C H L M O
successor /səkˈses.ər/ = NOUN: جانشین, جانشین, خلف, قائم مقام; USER: جانشین, جانشینی, که جانشین, خلف, به جانشین

GT GD C H L M O
such /sʌtʃ/ = ADVERB: چنین, چنان, این طور; ADJECTIVE: این قبیل, یک چنین; PRONOUN: این جور; USER: چنین, مانند, از جمله, چنان, این قبیل

GT GD C H L M O
summer /ˈsʌm.ər/ = NOUN: تابستان, ییلاق, فصل تبستان, ماشین جمع زنی; ADJECTIVE: تابستانی; VERB: چراندن, تابستان را بسر بردن; USER: تابستان, تابستانی, فصل تابستان, در تابستان, تابستان امسال

GT GD C H L M O
suppliers /səˈplaɪ.ər/ = NOUN: تهیه کننده, رساننده, کارپرداز, متصدی ملزومات; USER: تامین کنندگان, عرضه کنندگان, تامین کنندگان در, از تامین کنندگان, تامین کنندگان به

GT GD C H L M O
support /səˈpɔːt/ = NOUN: پشتیبانی, کمک, تقویت, تایید, طرفداری, تکیه, نگاهداری, پشت, اتکاء; VERB: پشتیبانی کردن, حمایت کردن, متحمل شدن; USER: پشتیبانی, حمایت, حمایت از, پشتیبانی از, کمک

GT GD C H L M O
supporting /səˈpɔː.tɪŋ/ = NOUN: حامی, پشتیبان, معین, نگهدار, متحمل; USER: حمایت از, حمایت, پشتیبانی از, حمایت می, به حمایت از

GT GD C H L M O
sure /ʃɔːr/ = ADJECTIVE: مطمئن, یقین, قطعی, مسلم, خاطر جمع, متقاعد, پشت گرم, از روی یقین, محقق, استوار, راسخ یقینا; USER: مطمئن, شوید که, حتما, حاصل کنید که, مطمئن شوید که

GT GD C H L M O
survey /ˈsɜː.veɪ/ = NOUN: بررسی, نقشه برداری, ممیزی, بازدید, براورد, زمینه یابی, مطالعه مجمل, بردید; VERB: بررسی کردن, بازدید کردن, ممیزی کردن, مساحی کردن, پیمودن; USER: بررسی, مطالعه, نظرسنجی, نظر سنجی, سنجی

GT GD C H L M O
sweep /swiːp/ = NOUN: جارو, رفت و برگشت, وسعت میدان دید; VERB: روفتن, زدودن, بسرعت گذشتن از, روبیدن, جاروب کردن, رفتن, از این سو بان سو حرکت دادن; USER: رفت و برگشت, جارو, جاروب, اسب دوانی, را جارو

GT GD C H L M O
system /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, نظام, دستگاه, سیستم های, سیستم را

GT GD C H L M O
systems /ˈsɪs.təm/ = NOUN: سیستم, نظام, دستگاه, منظومه, روش, نظم, ترتیب, جهاز, اسلوب, سلسله, همست, همستاد, رشته, قاعده رویه, سبک; USER: سیستم, سیستم های, سیستمهای, سیستم ها, از سیستم

GT GD C H L M O
tagged /tæɡ/ = VERB: برچسب زدن, علامت زدن, ضمیمه کردن, ضمیمه شدن به, اتیکت چسباندن به, بدنبال آوردن, گرگ بهوا بازی کردن; USER: برچسب, برچسب زده شده, وردپرس, برچسب گذاشته شده توسط, برچسب خورده

GT GD C H L M O
take /teɪk/ = VERB: گرفتن, برداشتن, بردن, ستاندن, پنداشتن, لمس کردن; USER: گرفتن, را, طول بکشد, را در, برداشتن

GT GD C H L M O
talent /ˈtæl.ənt/ = NOUN: استعداد, ژنی, نعمت خدا داده, درون داشت, خوش طبعی; USER: استعداد, استعداد های, استعداد ها, استعداد و, با استعداد

GT GD C H L M O
talk /tɔːk/ = NOUN: صحبت, حرف, گفتگو, مکالمه, سخن, مذاکره; VERB: حرف زدن, سخن گفتن, مکالمه کردن; USER: صحبت, حرف, گفتگو, سخن, سخن گفتن

GT GD C H L M O
team /tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری; VERB: دسته درست کردن, بصورت دسته یا تیم درامدن; USER: تیم, گروه, تیم های, این تیم, تیم ملی

GT GD C H L M O
teams /tēm/ = NOUN: تیم, گروه, دسته, گروهه, دست, جفت, یک دستگاه, اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری; USER: تیم, تیم های, تیمهای, تیم ها, تیم هایی

GT GD C H L M O
technical /ˈtek.nɪ.kəl/ = ADJECTIVE: فنی; USER: فنی, های فنی, فنی و, فنی در

GT GD C H L M O
techniques /tekˈniːk/ = NOUN: تکنیک, فن, شیوه, روش فنی, شگرد فن, اصول مهارت; USER: تکنیک, تکنیک های, روش های, تکنیک ها, از تکنیک

GT GD C H L M O
technologies /tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی; USER: فن آوری, فن آوری های, فن آوری ها, از فن آوری, از فن آوری های

GT GD C H L M O
technologists /tekˈnɒl.ə.dʒɪst/ = NOUN: فن شناس; USER: فن, تکنولوژیست, کارشناسان فن آوری, فن های, تکنولوژیست ها

GT GD C H L M O
technology /tekˈnɒl.ə.dʒi/ = NOUN: تکنولوژی, فن شناسی, اشنایی باصول فنی, شگرد شناسی; USER: تکنولوژی, فن آوری, فن آوری های, فن آوری است, از فن آوری

GT GD C H L M O
tell /tel/ = VERB: گفتن, نقل کردن, تعریف کردن, بیان کردن, فاش کردن, تشخیص دادن; USER: گفتن, بگویید, بگویم, بگوید, بگویید که

GT GD C H L M O
ten /ten/ = ten, عشر; USER: ده, از ده, ده نفر, ده ها, به ده

GT GD C H L M O
tenets /ˈten.ɪt/ = NOUN: اصول, انگاره, عقیده, انگاشته, مرام, پایه تفکر, متعقدات مذهبی; USER: اصول, عقاید, اعتقادات, انگاره های, اصول عقاید همهی

GT GD C H L M O
term /tɜːm/ = NOUN: مدت, شرایط, اصطلاح, دوره, جمله, لفظ, شرط, نیمسال, مهلت, روابط, هنگام, میعاد, دوره انتصاب, ثلث تحصیلی; VERB: نامیدن; USER: مدت, اصطلاح, دوره, مدت است

GT GD C H L M O
terms /tɜːm/ = NOUN: مدت, شرایط, اصطلاح, دوره, جمله, لفظ, شرط, نیمسال, مهلت, روابط, هنگام, میعاد, دوره انتصاب, ثلث تحصیلی; USER: قوانین و مقررات, شرایط, لحاظ, از لحاظ, شرایط را

GT GD C H L M O
textron = USER: Textron با,

GT GD C H L M O
than /ðæn/ = PREPOSITION: نسبت به, تا, بجز; CONJUNCTION: که, تا اینکه; USER: نسبت به, از, نسبت, تر از, بیش از

GT GD C H L M O
that /ðæt/ = CONJUNCTION: که; PRONOUN: ان, اشاره بدور, ان یکی; USER: که, است که, که در, که به, را که

GT GD C H L M O
the

GT GD C H L M O
their /ðeər/ = PRONOUN: شان, خودشان, خودمانی, مال ایشان, مال انها; USER: شان, خود, خود را, های خود را, خود را به

GT GD C H L M O
them /ðem/ = PRONOUN: ایشان را, بایشان, بانها; USER: آنها, آنها را, به آنها, از آنها, آنان را

GT GD C H L M O
themselves /ðəmˈselvz/ = PRONOUN: خودشان; USER: خودشان, خود, خود را, خودشان را, خود را به

GT GD C H L M O
then /ðen/ = ADVERB: سپس, پس, پس, بعد, بعد از, انگاه, در ان هنگام, در انوقت, انوقتی; USER: سپس, پس, پس از آن, بعد, بعد از

GT GD C H L M O
there /ðeər/ = ADVERB: آنجا, به آنجا, در انجا, بدانجا, در این جا, در این موضوع, ان مکان, بدانسو, انسو, انطرف; USER: آنجا, وجود دارد, وجود, وجود داشته باشد

GT GD C H L M O
therefore /ˈðeə.fɔːr/ = ADVERB: بنابر این, از این رو, برای ان, بدلیل آن; CONJUNCTION: یعنی; USER: از این رو, بنابراین, در نتیجه, به همین دلیل

GT GD C H L M O
these /ðiːz/ = PRONOUN: اینها, اینان; USER: اینها, این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
they /ðeɪ/ = PRONOUN: آنها, انها, خودشان, ایشان, انان, خودشانرا; USER: آنها, که, آنها را, آنها در, می کنند

GT GD C H L M O
things /θɪŋ/ = NOUN: اشیاء; USER: اشیاء, چیز, چیزهایی, چیزهای, همه چیز

GT GD C H L M O
think /θɪŋk/ = VERB: فکر کردن, اندیشیدن, فکر چیزی را کردن, خیال کردن, گمان کردن, خیال داشتن, عقیده داشتن; USER: فکر کردن, فکر می کنم, فکر, فکر می, فکر می کنید

GT GD C H L M O
thinking /ˈθɪŋ.kɪŋ/ = NOUN: تفکر; ADJECTIVE: متفکر; USER: تفکر, فکر, فکر کردن, فکر کردن در, به فکر کردن

GT GD C H L M O
this /ðɪs/ = PRONOUN: این; USER: این, در این, از این, به این, که این

GT GD C H L M O
those /ðəʊz/ = PRONOUN: ان, انان, انها; USER: کسانی که, آن, آن دسته از, آنهایی که, کسانی که در

GT GD C H L M O
through /θruː/ = PREPOSITION: از طریق, از میان, بواسطه, از وسط, بخاطر, در ظرف; ADVERB: از میان, سرتاسر, از توی, از اغاز تا انتها; ADJECTIVE: تمام, مستقیم, تمام شده; USER: از طریق, طریق, از, را از طریق, از میان

GT GD C H L M O
tickets /ˈtɪk.ɪt/ = NOUN: بلیط, برچسب, ورقه, اگهی; USER: بلیط, بلیط های, بلیط ها, فروش بلیط, بلیط را

GT GD C H L M O
time /taɪm/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر; ADJECTIVE: زمانی; USER: زمان, وقت, ساعت, زمانی, مدت

GT GD C H L M O
times /taɪmz/ = NOUN: زمان, ساعت, وقت, مدت, موقع, هنگام, فرصت, گاه, روزگار, زمانه, عصر, مرتبه, حین, ایام, عهد; USER: بار, برپایه, زمان محلی, بار در, زمان محلی شما

GT GD C H L M O
to /tuː/ = PREPOSITION: به, برای, در, در برابر, نزد, سوی, پیش, بسوی, طرف, تا نسبت به, بطرف, بر حسب, روبطرف, to-particle, to; USER: به, برای, تا, را به, در

GT GD C H L M O
together /təˈɡeð.ər/ = ADVERB: با هم, با همدیگر, یکجا, بایکدیگر, بطور دسته جمعی, بضمیمه; USER: با هم, با یکدیگر, را با هم, در کنار هم, یکجا

GT GD C H L M O
too /tuː/ = ADVERB: نیز, هم, زیاد, همچنین, بحد افراط, بیش از حد لزوم, بعلاوه; USER: هم, بیش از حد, نیز, زیاد, را بیش از حد

GT GD C H L M O
tool /tuːl/ = NOUN: ابزار, افزار, الت, اسباب, ساز, برگ, الت دست; VERB: مجهز کردن, دارای ابزار کردن, بصورت ابزار دراوردن, شکل دادن; USER: ابزار, ابزاری, ابزار را, از ابزار, ابزاری برای

GT GD C H L M O
tools /tuːl/ = NOUN: دست افزار; USER: ابزارها, ابزارهای, ابزار های, از ابزار, از ابزارهای

GT GD C H L M O
top /tɒp/ = NOUN: بالا, نوک, راس, قله, اوج, تاپ, رویه, سر, فرق, کروک; ADJECTIVE: عالی, فوقانی; USER: بالا, بالای, بالا به, بالا و, از بالا

GT GD C H L M O
topics /ˈtɒp.ɪk/ = NOUN: موضوع, مبحث, سرفصل; USER: موضوعات, مباحث, مبحث, تعداد مبحث, موضوع های ایجاد

GT GD C H L M O
training /ˈtreɪ.nɪŋ/ = NOUN: پرورش, تعلیم, اموزش, تدریس, تحصیل, مشق, مکتب; USER: پرورش, آموزش, های آموزشی, آموزش های, تعلیم

GT GD C H L M O
trend /trend/ = NOUN: گرایش, تمایل, الودگی لوزه و حلق و گلو با سیل; USER: گرایش, روند, روند را, روند به, روند رو

GT GD C H L M O
trends /trend/ = NOUN: گرایش, تمایل, الودگی لوزه و حلق و گلو با سیل; USER: روند, گرایش, روندهای, روندها, گرایش های

GT GD C H L M O
tricky /ˈtrɪk.i/ = ADJECTIVE: مکار, مزورانه, نیرنگ باز, نیرنگ امیز, خدعه امیز, مهارت امیز, شیادانه, متقلب, از روی حیله و تزویر; USER: مکار, روی حیله و تزویر, از روی حیله و تزویر, مزورانه, نیرنگ باز

GT GD C H L M O
tried /traɪd/ = ADJECTIVE: ازموده, ازموده شده, ممتحن, در محک ازمایش قرار گرفته; USER: سعی, تلاش, تلاش کرد, سعی کردم, سعی کرد

GT GD C H L M O
troupe /truːp/ = VERB: بصورت دسته حرکت کردن; NOUN: دسته بازیگران و نمایش دهندگان; USER: بصورت دسته حرکت کردن, گروه, گروه تئاتر, دسته حرکت کردن, سفره مینشینی

GT GD C H L M O
try /traɪ/ = NOUN: امتحان, کوشش, ازمایش, ازمون; VERB: سعی کردن, تلاش کردن, کوشش کردن, تجربه کردن, محک کردن, کوشیدن, ازمودن, محاکمه کردن, جدا کردن, سر و دست شکسن; USER: امتحان, سعی, را امتحان کنید, سعی می, سعی می کنید

GT GD C H L M O
trying /ˈtraɪ.ɪŋ/ = ADJECTIVE: سخت, کوشا; USER: تلاش, سعی, در تلاش, تلاش است, تلاش می

GT GD C H L M O
twitter /ˈtwɪt.ər/ = NOUN: چهچه, سرود, لرزان, هیجان و ارتعاش; VERB: چهچه زدن, لرزیدن, صداهای مسلسل و متناوب ایجاد کردن

GT GD C H L M O
two /tuː/ = USER: دو, از دو, به دو, در دو, دو نفر

GT GD C H L M O
unabridged /ˌʌn.əˈbrɪdʒd/ = ADJECTIVE: کامل, مشروح, کوتاه نشده, تلخیص نشده, مختصرنشده; USER: مشروح, کوتاه نشده, مختصرنشده, تلخیص نشده, تلخیص

GT GD C H L M O
undergraduate /ˌəndərˈgrajəwit/ = NOUN: دانشجوی دوره لیسانس; USER: دانشجوی دوره لیسانس, کارشناسی, مقطع کارشناسی, در مقطع کارشناسی, دوره کارشناسی

GT GD C H L M O
unique /jʊˈniːk/ = ADJECTIVE: منحصر به فرد, یکتا, بی نظیر, یگانه, بی همتا, فرد, بی مانند, بی تا; USER: منحصر به فرد, بی نظیر, یگانه, یکتا, بی همتا

GT GD C H L M O
unit /ˈjuː.nɪt/ = NOUN: واحد, یگان, یک, یکه, شمار, یک دستگاه, عده, عدد فردی; USER: واحد, دستگاه, یگان, در واحد, واحد به

GT GD C H L M O
united /jʊˈnaɪ.tɪd/ = ADJECTIVE: متحد, پیوسته; USER: متحد, متحده, متحده آمریکا, متحد شده, متحد و

GT GD C H L M O
units /ˈjuː.nɪt/ = NOUN: واحد, یگان, یک, یکه, شمار, یک دستگاه, عده, عدد فردی; USER: واحد, واحدهای, واحد های, واحدها, واحد در

GT GD C H L M O
university /ˌyo͞onəˈvərsətē/ = NOUN: دانشگاه, مدرسه; USER: دانشگاه, دانشگاهی, دانشگاه ها, دانشگاه های

GT GD C H L M O
up /ʌp/ = ADVERB: بالا, جلو, در حال کار; PREPOSITION: بالای, روی, بر فراز, در بلندی; VERB: بالا رفتن, برخاستن, ترقی کردن, بالا بردن یا ترقی دادن; USER: بالا, تا, کردن, به بالا, تا به

GT GD C H L M O
uphill /ˌʌpˈhɪl/ = NOUN: سر بالایی, جاده سربالا; ADJECTIVE: دشوار; USER: دشوار, سربالایی, سر بالایی, سربالائی, دشوار و

GT GD C H L M O
us /ʌs/ = PRONOUN: ما, به ما, بما, مارا, خودمان, نسبت بما; USER: ما, با ما, ما را, به ما, ما در

GT GD C H L M O
usable /ˈjuː.zə.bl̩/ = ADJECTIVE: قابل استفاده, مصرف کردنی, بکار بردنی; USER: قابل استفاده, قابل استفاده در, قابل استفاده است, قابل استفاده به, قابل استفاده می

GT GD C H L M O
use /juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت; VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از; USER: استفاده, استفاده از, با استفاده, استفاده می, با استفاده از

GT GD C H L M O
used /juːst/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: مورد استفاده قرار, استفاده می شود, مورد استفاده, مورد استفاده قرار گیرد, با استفاده از

GT GD C H L M O
useful /ˈjuːs.fəl/ = ADJECTIVE: مفید, سودمند, قابل استفاده, مثمر, فیض بخش, بافایده; USER: مفید, سودمند, مفید است, مفید باشد, مفید می

GT GD C H L M O
user /ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده; USER: کاربر, کاربری, کاربران, کاربر را, کاربر در

GT GD C H L M O
users /ˈjuː.zər/ = NOUN: کاربر, استفاده کننده, بکار برنده, استعمال کننده; USER: کاربران, کاربر, از کاربران, کاربران را, به کاربران

GT GD C H L M O
uses /juːz/ = NOUN: استفاده, مصرف, کاربرد, استعمال, فایده, سود, عادت, منفعت, اطلاق, تمرین, خاصیت; USER: با استفاده از, استفاده, استفاده از, استفاده می, استفاده میکند

GT GD C H L M O
using /juːz/ = VERB: استفاده کردن, بکار بردن, استعمال کردن, مصرف کردن, بهره برداری کردن از, بکار انداختن; USER: با استفاده از, با استفاده, استفاده از, را با استفاده از, و با استفاده از

GT GD C H L M O
usually /ˈjuː.ʒu.ə.li/ = ADVERB: معمولا; USER: معمولا, که معمولا, معمولا به, معمولا در, معمولا از

GT GD C H L M O
vacuum /ˈvæk.juːm/ = NOUN: خلاء, خلا, فضای تهی, فضای خلا, فضای مجوف, ظرف یا جای بی هوا, فضای خارج از هوا یا جو زمین; VERB: باجاروی برقی تمیز کردن; USER: خلاء, خلا, خلأ, خلاء به

GT GD C H L M O
valuable /ˈvæl.jʊ.bl̩/ = ADJECTIVE: با ارزش, گرانبها, نفیس, قیمتی, پر بها; NOUN: چیز گرانبها; USER: با ارزش, ارزشمند, با ارزش است, های ارزشمند, ارزشمند است

GT GD C H L M O
varied /ˈveə.rɪd/ = ADJECTIVE: متنوع, گوناگون, قابل تغییر, دارای رنگهای گوناگون, رنگارنگ; USER: متفاوت, متنوع, متفاوت بود, متنوع است, متفاوت است

GT GD C H L M O
version /ˈvɜː.ʃən/ = NOUN: نسخه, متن, ترجمه, تفسیر, شرح ویژه; USER: نسخه, نسخه قابل, نسخه های, نسخه ای, نسخه ی

GT GD C H L M O
versus /ˈvɜː.səs/ = PREPOSITION: در مقابل, در برابر, برضد; USER: در مقابل, مقابل, برابر, در برابر, نسبت به

GT GD C H L M O
view /vjuː/ = NOUN: نظر, نما, دید, منظره, عقیده, نظریه, چشم انداز, قضاوت; VERB: دیدن, از نظر گذراندن; USER: نظر, دیدن, مشاهده, مشاهده و, مشاهده کنید

GT GD C H L M O
visit /ˈvɪz.ɪt/ = NOUN: بازدید, دیدار, عیادت; VERB: دیدن کردن از, ملاقات کردن, زیارت کردن, عیادت کردن, دید و بازدید کردن, سر زدن, خدمت کسی رسیدن; USER: بازدید, دیدار, مراجعه, بازدید از, مراجعه کنید

GT GD C H L M O
walked /wɔːk/ = VERB: راه رفتن, گام زدن, گردش کردن, تفرج کردن, پیادهرفتن, سیر کردن; USER: راه می رفت, راه رفته, پیاده میرفتیم, قدم برداشتهاند, را پیاده میرفتیم

GT GD C H L M O
walls /wɔːl/ = NOUN: دیوار, جدار, حصار, سد; USER: دیوار, دیوارهای, دیوارها, دیواره, دیواره های

GT GD C H L M O
want /wɒnt/ = NOUN: خواست, نیاز, نقصان, حاجت, فقدان, عدم, نداری; VERB: خواستن, نداشتن, محتاج بودن, لازم داشتن, نیازمند بودن به, کم داشتن, فاقد بودن, کسر داشتن; USER: خواست, خواهید, می خواهید, می خواهم, می خواهند

GT GD C H L M O
wanted /ˈwɒn.tɪd/ = ADJECTIVE: خواسته; USER: خواسته, خواستم, خواست, می خواستم, می خواست

GT GD C H L M O
was /wɒz/ = VERB: بود; USER: بود, شد, بوده است, شده بود

GT GD C H L M O
way /weɪ/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, روش, طریق, مسیر, نحو

GT GD C H L M O
ways /-weɪz/ = NOUN: راه, روش, مسیر, طریق, طور, نحو, طرز, طریقه, سبک, سمت, جاده, سان, عنوان, رسم, سیاق, خط, مسلک; USER: راه, راه های, راههای, روش های, از راه های

GT GD C H L M O
we /wiː/ = PRONOUN: ما, خودمان, ضمیر اول شخص جمع; USER: ما, که ما, کنیم, می کنیم, ما از

GT GD C H L M O
weeks /wiːk/ = USER: هفته, هفته های, هفته ها, هفته به, چند هفته

GT GD C H L M O
well /wel/ = ADJECTIVE: خوب, بسیار خوب, خوش, سالم, راحت, تندرست; ADVERB: خوب, بخوبی, خوش; NOUN: چاه, خیر, چشمه; USER: خوب, چاه, بخوبی, را به خوبی, به خوبی به

GT GD C H L M O
went /went/ = VERB: رفت; USER: رفت, رفت و, رفتم, رفتند, کرد

GT GD C H L M O
were /wɜːr/ = USER: بودند, بود, شد, بوده است

GT GD C H L M O
what /wɒt/ = PRONOUN: چه, کدام, چقدر, هر چه, انچه, چه نوع, چه اندازه, چه مقدار, حرف ربط; ADVERB: چگونه; USER: چه, آنچه که, چیزی است که, کدام, چگونه

GT GD C H L M O
when /wen/ = CONJUNCTION: وقتی که, کی, چه وقت, چون, موقعی که, در موقع; USER: وقتی که, زمانی که, هنگامی که, در هنگام, چون

GT GD C H L M O
whenever /wenˈev.ər/ = CONJUNCTION: هر گاه, هر زمان که, هر وقت که, هنگامیکه; USER: هر زمان که, هر زمان, هر گاه, هر وقت که, را هر زمان که

GT GD C H L M O
where /weər/ = ADVERB: کجا, از کجا, جایی که, در کجا, در جایی که, هر کجا, اینجا, در کدام محل, در کدام قسمت, چه جا, در چه موقعیتی, از چه منبعی; USER: جایی که, کجا, از کجا, در جایی که, در کجا

GT GD C H L M O
whereas /weərˈæz/ = CONJUNCTION: در حالیکه, نظر به اینکه, در حقیقت, چون, از انجاییکه, با در نظر گرفتن اینکه; USER: در حالیکه, حالی, در حالی, حالی که, در حالی که

GT GD C H L M O
whether /ˈweð.ər/ = CONJUNCTION: خواه, چه, ایا; PRONOUN: چه; USER: چه, که آیا, اینکه آیا, خواه, کند که آیا

GT GD C H L M O
which /wɪtʃ/ = PRONOUN: که, کدام, که این, این; ADJECTIVE: چه; USER: که, است که, که به, که در, کدام

GT GD C H L M O
who /huː/ = PRONOUN: که, چه کسی, کی, چه اشخاصی, چه شخصی; USER: که, است که, که به, که در, چه کسی

GT GD C H L M O
whole /həʊl/ = ADJECTIVE: مجموع, تمام, کامل, همه, سراسر, سالم, درست, تمام و کمال, دست نخورده, بی خرده; USER: تمام, کامل, همه, مجموع, سراسر

GT GD C H L M O
why /waɪ/ = ADVERB: چرا, برای چه, بچه جهت; USER: چرا, همین دلیل, که چرا, به همین دلیل, همین دلیل است

GT GD C H L M O
wide /waɪd/ = ADJECTIVE: عریض, وسیع, پهن, پهناور, زیاد, گشاد, فراخ, کاملا باز, بسیط, پرت, نا محدود; ADVERB: وسیع; USER: وسیع, گسترده, گسترده ای, عریض, پهن

GT GD C H L M O
will /wɪl/ = NOUN: اراده, خواست, وصیت, وصیتنامه, میل, مشیت, نیت, قصد, خواهش, ارزو; VERB: خواستن, اراده کردن, وصیت کردن, میل کردن, خواستاربودن, فعل کمکی'خواهم'; USER: اراده, خواهد, خواهد شد, خواهد کرد, خواهد بود

GT GD C H L M O
wish /wɪʃ/ = NOUN: خواست, دلخواه, خواهش, ارزو, حاجت, مراد, طلب, کام, فرمایش, مرام; VERB: خواستاربودن, خواستن, میل داشتن, ارزو داشتن, ارزو کردن; USER: دلخواه, آرزو, مایل, آرزو می, آرزو می کنم

GT GD C H L M O
with /wɪð/ = PREPOSITION: با, بوسیله, در جهت, پیش, برخلاف, بطرف, در ازاء, بعوض; USER: با, را با, همراه با, و با, که با

GT GD C H L M O
within /wɪˈðɪn/ = ADVERB: در داخل, در حصار, باندازه, در توی; PREPOSITION: در ظرف, در مدت, در حدود, توی; USER: در داخل, درون, در درون, در ظرف, در مدت

GT GD C H L M O
without /wɪˈðaʊt/ = PREPOSITION: بدون, بی; ADVERB: بیرون, برون, بیرون از, از بیرون, بطرف خارج, انطرف; USER: بدون, را بدون, و بدون, بی

GT GD C H L M O
work /wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز; VERB: کار کردن, عمل کردن, زحمت کشیدن; USER: کار, کار می کنند, کار کنند, کار کند, کار کردن

GT GD C H L M O
worked /wərk/ = ADJECTIVE: از کار در امده; USER: مشغول به کار, کار کرده, کار می کرد, کار کرده است, کار می

GT GD C H L M O
working /ˈwɜː.kɪŋ/ = NOUN: کارگر, طرز کار; ADJECTIVE: کار کننده, مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش; USER: کارگر, کار, کار می, مشغول به کار, به کار

GT GD C H L M O
works /wɜːk/ = NOUN: کار, شغل, وظیفه, سعی, ساخت, زحمت, عملیات, موثر واقع شدن, چیز, زیست, نوشتجات, اثار ادبی یا هنری, کارخانه, استحکامات, فعل; USER: کار می کند, این نسخهها کار, با این نسخهها کار, نسخهها کار میکند, این نسخهها کار میکند

GT GD C H L M O
world /wɜːld/ = NOUN: جهان, دنیا, عالم, گیتی; USER: جهان, دنیا, جهان را, جهان به, در جهان

GT GD C H L M O
would /wʊd/ = NOUN: تمایل; VERB: ایکاش; USER: خواهد بود, را, خواهد, که, می خواهم

GT GD C H L M O
years /jɪər/ = NOUN: سال, سنه; USER: سال, سال های, سال ها, سال است, سال به

GT GD C H L M O
yet /jet/ = ADVERB: هنوز, در عین حال, با اینحال, تا کنون, باز هم, تاحال, تا ان زمان, تا انوقت; CONJUNCTION: ولی; USER: هنوز, در عین حال, رتبهدهی نشده است, رتبهدهی نشده, هنوز به

GT GD C H L M O
you /juː/ = PRONOUN: شما, تو, ترا, تورا, شمارا, شماها; USER: شما, تو, که شما, شما به, شما در

GT GD C H L M O
young /jʌŋ/ = ADJECTIVE: جوان, تازه, نوین, برنا, بچگانه, نورسته; NOUN: نو باوه; USER: جوان, جوانان, جوان است, جوان و, جوان به

GT GD C H L M O
your /jɔːr/ = PRONOUN: مال شما, مربوط به شما, ت, متعلق بهشما, خودمانی; USER: خود را, خود, خود را به, های خود را, خود را در

GT GD C H L M O
yours /jɔːz/ = PRONOUN: مال شما, مال خود شما; USER: مال شما, شما, شماست, مال, مال تو

731 words